اكـنـون تـصـريـحـات برخى از تابناك ترين چهره هاى درخشان شيعه را نقل مى كنيم , همانان كه پيشوايان تحقيق و الگوهاى بررسى و انتخابند و از چنان جايگاه والايى برخوردارند كه گفتارشان حجت و آرايشان پشتوانه پذيرش است .ايـن بـزرگـان با اجماع و اتفاق نظر, احتمال تحريف در كتاب اللّه را مردود مى شمارند تا جايى كه كسانى مثل صدوق ((107)) ـكه از آثار و گفتار معصومين به خوبى آگاهى دارندـ آن را از اصول شيعه اماميه قرار داده اند.مـولا ابـوالقاسم گيلانى ((108)) (متوفاى 1231هـ .ق ) و امام كاشف الغطاء (متوفاى 1373هـ .ق ) مى گويند: بر اين عقيده كه قرآن هرگز تحريف نشده اجماع شيعه اماميه استوار است ((109)) .بـنـابـرايـن , سـخنان آشفته اى كه از زبان گروهى اندك درباره تحريف قرآن صادرشده از درجه اعـتـبـار ساقط است , چون گفتارى ناآگاهانه و ادعايى بدون دليل بوده و هرگز نبايد بافته هاى بى ارزش و سست آنان را دليلى بر ضد مذهب شيعه به حساب آورد.شـهيد سعيد سيدنوراللّه تسترى ((110)) مى گويد: گاهى گفته مى شود كه شيعه اماميه قائل به تحريف قرآنند, ولى بايد دانست كه تنها گروهى ناچيز ـكه در ميان شيعيان به حساب نمى آيند و گفتارشان ارزشى نداردـ چنين توهمى را در سر پرورانده اند ((111)) .مـحـقـقـان سرشناس اهل سنت نيز به روشنى , موضع دانشمندان شيعه را از قول به تحريف منزه دانسته اند كه در پايان اين بخش , متعرض سخنان آنان خواهيم شد.اينك به نمونه هايى از تصريحات بزرگان ما ـكه نشان دهنده راى شيعه و عقيده آنان درباره قرآن است ـ توجه فرماييد:1ـ محدث بزرگ شيخ صدوق ((112)) (متوفاى 381هـ .ق ) مى نويسد: اعتقاد ما اين است , قرآنى كه خـداونـد متعال بر پيامبرش حضرت محمد (ص)نازل فرمود همان است كه در يك مجلد و در دسترس هـمه مردم قراردارد و هرگز بيش از آن نبوده است و طبق مشهور 114سوره دارد و هركس به ما نسبت دهد كه ما مى گوييم قرآن بيش از اين است مسلما دروغگو مى باشد ((113)) .2ـ شـيـخ مـفـيـد ((114)) (متوفاى 413هـ .ق ) در كتابى بسيار جالب , اصول مسائل اسلامي مورد اخـتـلاف شـيـعه با ديگر فرقه هاى عدليه را مطرح كرده , از جمله مى نويسد: جماعتى از بزرگان شيعه گفته اند: سوره , آيه و حتى كلمه اى از قرآن كم نشده است و من خود نيز بر اين عقيده ام .آرى ! در مصحف اميرالمومنين (ع) [مطالب گرانبهايى در زمينه ] تاويل و تفسير قرآن ـآن چنان كه نـازل شـده بـودـ ضـبـطـگرديده كه [متاسفانه ] در قرآنهاى حاضر موجود نيست , ولى هرچند آن مـطـالـب , ثابت بوده و از سوى خداى متعال نازل شده بود, اما جزو كلام خداى متعال , يعنى قرآن معجزه آسا نبود .و گاهى نيز تاويل قرآن , قرآن ناميده مى شود.سپس مى افزايد: اما احتمال اين كه چيزى بر قرآن افزوده شده باشد, بطلانش قطعى و مسلم است , زيـرا اگـر مـنـظـور افـزايـش سـوره اى باشد به گونه اى كه حتى بر سخنوران و سخن شناسان مـشتبه شود, اين با تحدى و هماوردطلبى قرآن منافات دارد .و اگر منظور افزايش يك يا دو كلمه يـا يك حرف و دو حرف باشد, معتقدم چنين چيزى هم رخ نداده و قرآن از آن مصون مانده است و حديثى از امام صادق (ع) نيز سخن مرا تاييد مى كند ((115)) .و در رساله ديگرى مى نويسد: هرگاه كسى بگويد: چگونه شما معتقديد كه هيچ افزايش و كاستى در قـرآن رخ نـداده , بـا اين كه ـطبق روايات ـ امامان للّه برخى آيات قرآن را به گونه اى متفاوت با قرآن حاضر قرائت كرده اند از جمله :آيه كنتم خير امة اخرجت للناس ((116)) را كنتم خير ائمةب و آيه وكذلك جعلناكم امةوسطا ((117)) را ب ائمة وسطا و يسالونك عن الانفال ((118)) را يسالونك الانفال قرائت كرده اند.در پـاسـخ مـى گـويـيم : اينها اخبار آحادند و اطمينان به درستى آنها نداريم , از اين رو درباره آن سـكـوت مـى كـنـيـم و از آنچه در قرآن موجود است عدول نمى كنيم همان طور كه به ما دستور داده اند.