تحريف در لغت از ريشه حرف به معنى كناره , جانب و اطراف يك چيز گرفته شده و تحريف چيزى , كنارزدن آن و از جايگاه اصلى خود كج كردن و به سوى ديگر بردن است .در قرآن مى خوانيم :ومــن الناس من يعبد الله على حـرف فان اصهابه خير اطمان به وان اصهابته فتنة انقلب على وجهه ((9)) , بـعـضـى از مـردم خدا را از اطراف مى پرستند همين كه خيرى به آنان برسد حالت اطمينان پيدا مى كنند, اما اگر مصيبتى براى امتحان به آنها برسد دگرگون مى شوند.زمخشرى در ذيل اين آيه مى گويد: يعنى بر كنارى ايستاده , در وسط و قلب ميدان دين نمى آيند.قـرآن , ايـن افـراد دودل را به كسانى تشبيه مى كند كه در گوشه و كنار لشگر حركت مى كنند تا بـبـيـنـنـد چه مى شود .اگر احساس كنند حوادث به سود همراهانشان پيش مى رود و پيروزى و غـنـيـمـت بـه دسـت مـى آيـد, مـى مـانـنـد وگرنه به سرعت صحنه را ترك كرده به گوشه اى مى خزند ((10)) .بـنـابـرايـن تـحريف كلام به معنى تفسير سخنى برخلاف معنى ظاهرش و درنظرگرفتن معنى ديگرى براى آن ـبدون هيچ دليل و قرينه اى ـ مى باشد .گويا هر سخن ـطبق قانون وضع الفاظ و بـر حـسـب طبع اولى خودـ يك مجراى طبيعى و عادى دارد كه به معنى و مضمون خود دلالت مى كند, اما تحريف كننده , آن را از مجراى طبيعى و معناى اصلى منحرف كرده به كنارى مى برد.پـيداست اين گونه تحريف تحريف معنوى است , يعنى در ظاهر لفظ, هيچ تغييرى رخ نداده , بلكه مفهوم و محتواى آن تغييركرده و طورى تفسيرشده كه خلاف مقصد و مقصود گوينده است .ابـن مـنظور در لسان العرب مى نويسد: تحريف الكلم عن مواضعه , يعنى تغييردادن و منحرف ساختن سـخن از معنى اصلى به معناى ديگرى كه با معناى اصلى از جهاتى شبيه و در كنار آن است و در خـيـال انـسان , به معنى اصلى چسبيده و نزديك مى باشد, همان طور كه يهوديان معانى تورات را تـحـريـف كـرده و بـه مـعانى مشابه معنى اصلى تفسير مى كردند و خداوند در بيان اين عملشان مى فرمايد: من الذين هادوا يحرفون الكلم عن مواضعه ((11)) , برخى از يهوديان سخنان را از جاى خود تحريف مى كنند و به كنارى مى برند.