1ـ آنـچـه گلدزيهر در مورد سوره احزاب و ديگر سوره ها به شيعه نسبت داده دروغ محض است و در هيچ يك از كتابها و رساله هاى شيعيان اثرى از آن يافت نمى شود و در هيچ سند معتبرى از آنان نقل نشده است .
آرى ! در كـتب صحاح نقل شده كه عروةبن زبير به خاله اش عايشه نسبت مى دهد كه گفت : سوره احـزاب در زمـان پيامبر (ص)تلاوت مى شد و دويست آيه بود, اما هنگامى كه عثمان قرآنها را تدوين و هماهنگ كرد به بيش از مقدار كنونى دست نيافتيم ((182)) .هـمـيـن مـطلب به صحابى بزرگوار ابى بن كعب نيز نسبت داده شده ((183)) گرچه اين نسبت بسيار ناروا است .
2ـ چـرا منبع مطالعه خود را كتاب بيان السعاده قرارداده آن را از قديمى ترين تفسيرهاى شيعه به شمار آورده و تاريخ آن را سال 311هـ .
ق ذكركرده , يعنى ده قرن به عقب برده ؟ شايد رقم هزار در نـسـخه او خوانا نبوده و به رقم واقعى دست نيافته است ! از سوى ديگر اسم مولف آن را نيز تحريف كرده به جاى ابن حيدر بيدختى ابن حجر بجختى ثبت كرده كه چنين نامى در هيچ كتاب رجال يا تاريخ يافت نمى شود.آيـا هـمـه ايـنـهـا از روى اشـتـبـاه و غفلت سرزده , يا اين كه خود را به نادانى زده تا حقيقت را بر خوانندگان [كتابش ] مشتبه سازد.
اگـر بـه كـتـب تراجم مراجعه مى كرد يا نسخه هاى ديگر آن كتاب را مى ديد, واقعيت را برخلاف بـافـتـه هـاى خـويـش مى يافت و برايش روشن مى شد كه آن كتاب از نگاشته هاى قرن چهاردهم هـجـرى اسـت نـه قـرن چـهـارم , اما آن گاه ديگر نمى توانست مقصود درونى و نامقدس خود را اثبات كند.
3ـ آيا شخصيتى همچون او نبايد بداند كه دانشمندان شيعه با همه اختلاف نظرى كه دارند, همگى نظريات صوفيانه را ـكه از يونان قديم گرفته شده ـ ترك گفته توجهى بدان نمى كنند .
پس چگونه بـه خـود اجـازه داده يـك كـتاب صوفيه را منبع تحقيق و بررسى عقايد و آراى شيعه قراردهد, با اين كه شيعه , از صوفيان و عقايدشان بيزارند؟! 4ـ چگونه متوجه نشده كه تفسير منسوب به على بن ابراهيم قمى نوشته خود او نيست , بلكه توسط يكى از شاگردانش گردآورى شده كه شخصيتش تاكنون ناشناخته مانده است
از اين گذشته مطالب آن , آميخته اى است از تفسير منسوب به قمى و از تفسيرهاى ديگر از جمله تفسير ابوالجارود كه امام صادق (ع) او را لعن و نفرين كرده است .اى كاش به كتاب معروف الذريعة الى تصانيف الشيعه نوشته شيخ آقابزرگ تهرانى مراجعه مى كرد تا ارزش اين كتاب را نزد دانشمندان شيعه دريابد و بداند كه اين كتاب از درجه اعتبار ساقط است و شايستگى و ارزش استناد را ندارد, همان طور كه در بخشهاى آينده خواهيم خواند.
تقليد كوركورانه
جـاى بـسـى تـاسـف و شگفتى است كه نويسنده اى مسلمان همانند شيخ خالد عبدالرحمن عكى مـدرس اداره افتاى عام دمشق , تحت تاثير بيگانگان كافر قرارگيرد و چرندهايشان را بى انديشه و كوركورانه بر زبان براند.
او مى نويسد: شايد تفسير قرآن در ميان شيعيان از همه طوايف , پررونقتر باشد و شيعيان در اين راه خـيلى گسترده عمل كرده و تفسيرهاى مخصوص به خود دارند, اما برخى از آنان در اين صحنه , به گونه اى زشت و ناپسند زياده روى كرده از حد تجاوز نموده اند.
آن گـاه بـراى نـمـونـه , روايات ابوالجارود مزبور را گوشزد كرده يادآور مى شود كه قديمى ترين تـفسير شيعه , تفسير جابر جعفى (متوفاى 128هـ .ق ) است و پس از آن , تفسير بيان السعاده نوشته محمدبن حجر بجختى مى باشد كه در سال 311هـ .ق تاليف آن پايان يافت و بعد از آن تفسير قمى در قرن چهارم و سپس تفسير /بيست جلدي/ ابوجعفر طوسى است ((184)) .