تحريف نزد ظاهربينان اهل سنت (حشويه ) - مصونیت قرآن از تحریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مصونیت قرآن از تحریف - نسخه متنی

محمد هادی معرفت؛ ترجمه: محمد شهرابی فراهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحريف نزد ظاهربينان اهل سنت (حشويه )

پيش از اين گفتيم كه منشا شبهه تحريف , پاره اى روايات شاذ اهل سنت بوده كه برخى كم خردان يا بيماردلان آن را حكايت كرده و ظاهربينان اهل سنت (حشويه ) بر آن اعتماد نموده اند, همانان كه بى پروا و بدون تدبر, همه روايات را نقل مى كنند

, هرچند با اصول شريعت و مبانى اسلام مخالف و نـاسـازگـار بـاشد, چراكه تمام همتشان را صرف ضخيم كردن حجم كتابها مى كنند و لذا, كارى نـدارند كه محتوا چيست و از چه كسانى نقل مى كنند و به چه منابعى استناد مى كنند .

درنتيجه , كوركورانه چاق و لاغر, سست و قوى و راست و دروغ را به هم مى آميزند.ابـن جوزى مى گويد: بيشتر محدثان , حريص و آزمندند, چراكه عادت دارند بازار حديث خودشان را ـهـرچـنـد با سخنان باطل و بيهوده ـ گرم كنند و اين كار, بسيار زشت و ناپسند است .چون به سند صحيح از پيامبر (ص) روايت شده كه : هركس حديثى از قول من روايت كند با اين كه مى داند دروغ است خود او نيز يكى از دروغگويان خواهدبود ((269)) .

شـيـخ ابـوجـعفر طوسى در ذيل آيه 24 سوره محمد# ((270)) مى نويسد: اين آيه , گفتار نادانان اهل حـديـث را بـاطـل مى سازد, چراكه آنها مى گويند: شايسته است احاديث را همان گونه كه به ما رسيده روايت كنيم هرچند معناى درستى نداشته باشد ((271)) .

آرى ! حـشـويـه بـا اين شيوه مبتذل , چنته هاى خود را از احاديث پراكنده و روايات دور از واقعيت پركرده , راه را براى رونق يافتن اسرائيليات و انتشار افسانه هاى دروغين هموار ساخته اند .

به همين دليل , كتابهاى حديث و تفسير ـبى جهت ـ حجيم و قطور شده و بسيارى از آن مطالب , به كتابهاى تاريخ نيز راه يافته است .

و بـديـن تـرتـيـب , در لابه لاى متاع كم ارزش حشويه , توده اى از اخبار تحريف انباشته شده كه در مجموعه هاى بزرگ حديثى اهل سنت ـمثل صحاح سته و جز آن ـ منعكس شده است .امـا ايـن مـشـكـل نـزد شـيعيان جايى ندارد, چون اين روايات ضعيف و بى ارزش را به كلى مردود مى دانند, چراكه نه سند درستى دارند و نه محتوايشان با اصول مذهب سازگار است .

ايـنك نمونه هايى از احاديث تحريف را كه حشويه نقل نموده و نويسندگان كتابهاى حديثى آن را ضبط كرده اند يادآور شده , به دنبال هريك توضيح لازم را ارائه خواهيم داد.

1ـ آيه رجم ! عـمـربـن خطاب همواره مى پنداشت حكم سنگساركردن زانى محصن , يك آيه قرآن بوده كه در زمان پيامبر (ص) تلاوت مى شد, ولى پس از آن ـبدون دليل شناخته شده اى ـ فراموش گرديد.

بـخـارى و مـسـلم از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : عمر پس از آخرين حج خود, خطبه اى ايـرادكـرد و در ضـمـن آن گـفـت : از جـمله آياتى كه خداوند نازل كرد آيه رجم بود كه ما آن را تـلاوت كـرده , فـهـميده و به خاطر سپرديم .

به همين دليل پيامبر خدا (ص) رجم كرد و ما نيز بعد از او رجـم كرديم .من بيم دارم زمانى دراز بگذرد و گوينده اى بگويد: به خدا سوگند ما آيه رجم را در كـتـاب خـدا نـيـافـتـيـم .درنـتـيـجه ـبه دليل عمل نكردن به فريضه اى كه خداوند نازل كرده ـ گـمراه كردند .[همه بدانيد] سنگسارنمودن در كتاب خدا, حق و كيفر زناكار محصن است ـخواه مرد باشد يا زن ـ در صورتى كه بينه عليه او اقامه شود يا باردار باشد و يا خودش اقراركند ((272)) .

در مـوطـا مـالك مى خوانيم : عمر هنگام بازگشت از حج , گفت : اگر مردم نمى گفتند عمر به كـتـاب خداوند متعال افزود, اين آيه را مى نوشتم ((273)) : والشيخ والشيخة ـاذا زنياـ فارجموهما البتة, هرگاه پيرمرد و پيرزن زناكردند, البته آنها را سنگساركنيد زيرا ما آن را قرائت كرديم .

خيلى جالب است هنگامى كه در زمان ابوبكر براى اولين بار قرآن را جمع و تدوين مى كردند, عمر آيـه رجم را ارائه داد, كسى از او نپذيرفت و زيدبن ثابت از او دو شاهد خواست كه گواهى دهند آن عبارت , آيه قرآن است , ولى عمر كسى را پيدانكرد ((274)) .

بـاز هـم ايـن تخيل از سرش بيرون نرفت و در هر فرصتى به آن اشاره مى كرد تا اين كه در واپسين روزهاى عمرش آشكارا آن را اعلام نمود.ناگفته نماند كه حكم رجم , مخصوص زن و مرد محصن است ـخواه پير باشند يا جوان ـ لذا مالك شيخ و شيخه را به زن و مرد بيوه و ازدواج كرده تفسيرنمود.احـتـمـال قـوى مـى رود كه عمر حكم رجم را از پيامبر (ص) شنيده , ولى پنداشته كه آيه قرآن است و اين گونه اشتباهات از او خيلى بعيد نيست .

/ 124