انجيل نازل شده بر حضرت عيسى (ع) چه شد؟
شـكى نيست كه انجيلهاى چهارگانه معروف , به عنوان تاريخ زندگانى حضرت مسيح (ع) و سيره او ـتـا هـنگامى كه خدا جانش را ستاند و به سوى خود بالابردـ نوشته شده و هيچ يك از مولفان آن ادعانكرده كه كتابش همان انجيل فرودآمده بر عيسى (ع) است .
[نـگـاهـى گـذرا به جملات آغازين هريك از انجيلها مدعاى ما را ثابت مى كند] انجيل متى با اين جمله شروع مى شود:
كتاب نسب نامه عيسى مسيح
انجيل مرقس با جملاتى كه پنداشته از مسيح است آغازشده و سپس با شرح حال وى ـوقتى كه از شـهر ناصره جليل آمده ـ ادامه مى يابد .
انجيل لوقا با جملاتى آغازشده كه با صراحت نشان مى دهد كتاب سيره است , مى گويد:
از آنـجـهـت كـه بسيارى دست خود را درازكردند بسوى تاليف حكايت آن اموريكه نزد ما به اتمام رسيدب من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را من البداية بتدقيق در پى رفته بترتيب بتو بنويسم اى تئوفلس عزيز! ((250)) .انجيل يوحنا نيز با بحث پيدايش حضرت مسيح و ايمان به او آغاز مى گردد.
بـا ايـن حـسـاب , پـاسـخ اين پرسش باقى مى ماند كه انجيل نازل شده بر مسيح (ع) چه شد؟ به نظر مـى رسـد آنـچه بر عيسى (ع) نازل شد تعليمات و بشارتهايى بود كه در ضمن رسالت خود به مردم ارائه داد سـپس بخشهايى از آن را حواريون حفظكرده به نسلهاى بعد از خود منتقل مى ساختند و اين جريان همچنان ادامه داشت تا آن تعليمات در لابه لاى انجيلهاى معروف گنجانده شد.
اسـتاد نجار مى نويسد: آن مقدار از انجيلها كه به جهانيان رسيده , يعنى جمله ها, مثلها و پندها كه بطور جسته گريخته از موعظه ها و سخنان حكمت آميز حضرت عيسى (ع) گرفته شده , مشتمل بر مطالب زير است :
تشويق مردم به توحيد و پرستش خداى يگانه , اطاعت خالصانه خدا, به كاربستن دستورهاى الهى , پـرهيز از محرمات خداوند, خوشرفتارى انسان با برادران دينى و پاره اى ديگر از اخلاق پسنديده و سجاياى كريمه .
بايد دانست كه هيچ يك از اين انجيلها در زمان حضرت مسيح (ع) نوشته نشده , بلكه بعد از او, بعضى شاگردان و شاگردان شاگردانش و همين طورب دست به كار شدند و داستانهاى فراوانى نوشتند و هـركـدام نـوشته خود را انجيل مى ناميد تا جايى كه گفته اند: تعداد انجيلها به صدوچند انجيل مـى رسـيـد .
سـپس جامعه كليسا از ميان اين اناجيل , قصه هايى را برگزيد كه با هدفهاى عمومى كـلـيسا منافات نداشت و چندان اهميتى به اختلاف و تناقضى كه بين مضمونهاى آن وجود دارد نـداد .و هـيـچ يك از انجيلها سند مسلسلى ندارند و هيچ نسخه اى از آن يافت نمى شود كه به خط شاگردى از شاگردان مولف باشد يا شواهدى دربر داشته باشد كه احتمال درستى آن را تاييدكند, به طورى كه محققان حتى در امكان نسبت دادن انجيلها به مولفان معروف آن , ترديد نموده اند و شايد بين نويسندگان واقعى با مولفان معروف آن تشابه اسمى بوده است ((251)) .
علامه محقق فخرالاسلام تشكيك هاى فنى و تاريخى , به درستي استناد انجيلها واردساخته كه آن را از تعداد بى شمارى از پيشينيان مسيحيت نقل مى كند ((252)) .پـاسـتـيـس مـى گويد: اين عهد جديد نه تاليف حضرت مسيح است و نه تاليف حواريون او, بلكه شخصى ناشناس اين كتابها را نوشته و به حواريون عيسى و شاگردان آنها نسبت داده است .
فـخـرالاسلام به دنبال اين سخن مى گويد: وى كه از محققان فرقه مانيكيز و از دانشمندان قرن چـهـارم اسـت بـه حقيقت پى برده و حق مطلب را اداكرده و شايد آن شخص ناشناس از دشمنان حضرت مسيح و مادر صديقه اش بوده است , چراكه در اين كتابها, ناسزاها و ناشايستهايى را به آنان نـسـبـت داده ـكـه [تـنـهـا از دشـمـنـان سـاخـته است ]ـ خدا رسوايش كند و از رحمت خويش دورسازد ((253)) .
اين بود سرگذشت عهدين در طول تاريخ .بنابراين بطور مسلم اصل عهدين باقى نمانده و آنچه در دسـت اسـت فـرع آن مى باشد, يعنى تنها ترجمه ها و پاره اى از تعليمات دينى كه در لابه لاى نقل رويدادهاى تاريخى گنجانده شده است .درنتيجه , موضوعى براى تحريف نمانده تا قائلان به لزوم همگونى بين رخدادهاى گذشته و حال , آن را مطرح كنند و قرآن را با آن بسنجند.