مصونیت قرآن از تحریف

محمد هادی معرفت؛ ترجمه: محمد شهرابی فراهانی

نسخه متنی -صفحه : 124/ 36
نمايش فراداده

بـا ايـن كه مرحوم صدوق در پيشگفتار كتاب من لايحضره الفقيه مى نويسد: نمى خواهم مثل ساير نويسندگان , همه روايات را در اين كتاب گردآورى كنم , بلكه تصميم دارم رواياتى را نقل كنم كه بـه مـضـمـون آن فـتـوا مـى دهـم و بـه درستى آن حكم مى كنم و اعتقاد دارم كه آنها بين من و پـروردگـار قادر متعال حجت است و تمام روايات اين كتاب , از كتابهاى مشهورى برگرفته شده كـه مـورد اعـتـمـاد بـوده و به آنها مراجعه مى شود .

مى بينيم محدث جزائرى مى گويد: ما همه حـديثهاى كتب اربعه را از نويسندگان آن به واسطه مردى مجهول الحال ـكه حسب و نسب او را نيز نمى شناسيم ـ نقل مى كنيم گو اين كه بين ما و آنها قرنها فاصله است !.

ساده انديشى دردآور!

از مـوثقترين مشايخ خود سيد بحرانى حكايت كرده كه او از شيخ خود حرفوشى نقل مى كند كه در يـكـى از مـسـاجـد دورافـتـاده شـهـر دمـشـق مردى را ملاقات نموده كه خود را معمر ابوالدنيا مـعـرفـى كـرده , گـفـت : مـن بـا حضرت على و ديگر امامان للّه مصاحبت داشته و احاديث آنان را يك به يك شنيده ام .

همچنين مشايخ حديث و نويسندگان كتابها را ديده و حديث آنها را شنيده ام ! حـرفوشى از او اجازه مى خواهد تا روايات را به او اسناد دهد و او اجازه مى دهد .از آن پس شيخش مى گفت : ما از اين به بعد, روايات را از نويسندگان كتابها با اين اسناد كوتاه نقل مى كنيم .

و اين چنين , سيدجزائرى از اين پيشامد ناگهانى مسرور و سرمست گشته , مى گويد: آرى ! ما هم روايات كتب اربعه را از محمدهاى سه گانه با همين اسناد [طلايى ] روايت مى كنيم ((195)) .

كـتـاب انوار نعمانيه كه از بهترين نوشته هاى اوست و اخبارى ها آن را از كتابهاى خيلى مهم خود مى دانند ـآكنده است از اخبار و قصه هايى خرافى كه هرگز همانند آن در كتابهاى اصحاب اماميه ما يافت نمى شود.

همين كتاب منبع اصلى عقيده تحريف بوده ((196)) و نورى بر آن اعتماد و به پيروى از آن ,عقيده تـحريف را انتخاب كرده است .((197)) وى قرائتهاى معروف را نادرست شمرده مى گويد: پذيرش تواتر قرائتهاى سبعه , موجب ازكارافتادن اخبار مستفيض , بلكه متواترى مى شود كه گوياى وقوع تحريف در جمله ها, كلمات و اعراب قرآن است ((198)) .

همچنين به اعتقاد او ـقرآن ستايشهايى از آل پيامبر (ص) و ائمه طاهرين للّه و نيز نكوهشهايى از منافقان و رفـتـار زشـتـشـان را بـا صـراحـت و ذكـر نام دربرداشته كه بعد از وفات پيامبر (ص) از قرآن ساقط گرديده است ((199)) .

او بـه هـمـين مناسبت مى گويد: در برخى روايات مى خوانيم كه : آيه 172 سوره اعراف اين چنين بوده است : الست بربكم /ومحمد نبيكم وعلي امامكم/ قالوا بلى , آيا من پروردگار شما نيستم /و محمد پـيامبر شما و على امام شما نيست ؟/ گفتند: آرى اما آن دو جمله را حذف كردند, همچنان كه در آيات ديگر قرآن نيز دخل وتصرف كردند ((200)) .