مصونیت قرآن از تحریف

محمد هادی معرفت؛ ترجمه: محمد شهرابی فراهانی

نسخه متنی -صفحه : 124/ 10
نمايش فراداده

بـر هـمـيـن مـنـوال ديگر دانشمندان محقق سخن رانده اند از جمله سيد مجاهد محمدبن على طـباطبائى در كتاب وسائل الاصول مى نويسد: اختلافى در اين نيست كه هرچه جزء قرآن شمرده مـى شـود واجب است كه هم در اصل و هم در اجزائش متواتر باشد, چون عادتا در اين گونه موارد مهم, تواتر حاصل مى شود.درنـتـيـجه , آن چه به صورت خبر واحد به ما رسيده و متواتر نيست يقين پيدامى كنيم كه به طور مسلم جزء قرآن نيست ((42)) .

فـقـيـه مـحـقـق , مـولااحـمـد اردبيلى (متوفاى 993هـ.ق ) مى نويسد: از برخى كتب علم اصول فهميده مى شود كه اگر عبارتى به يقين معلوم نباشد كه قرآن است يا نه , تلاوت آن به عنوان قرآن جـايـز نـيـسـت و موجب فسق , بلكه كفر است پس آن چه به يقين معلوم نيست كه جزء قرآن است بايدگفت حتما جزء قرآن نيست .

لذا بايد آنچه را به عنوان قرآن مى خوانيم , يقين داشته باشيم كه قـرآن اسـت و از طـريـق تـواتـر بـه دست آورده باشيم و در هر صورت بايد به قرآن بودن آن , علم حاصل كنيم ب وقتى تواتر قرآن ثابت شد از نقص و آشفتگى درامان مى ماند .

از اين گذشته قرآن به طور كامل در كتابها ضبط شده است .حتى تمام حروف , صداها, نحوه نگارش و مسائلى از اين قبيل هـمـگـى مـشـخص شده به طورى كه انسان گمان قوى , بلكه يقين پيدا مى كند چيزى بر قرآن افزوده يا از آن كم نشده است ((43)) .

دانـشـمـند محقق سيدمحمدجواد عاملى مى نويسد: در [موضوعات مهمى مثل ] قرآن عادتا تواتر حاصل مى شود آن هم تواترى همه جانبه و فراگير در تمام اجزاء, بخشها, الفاظ, حركات , ساكنها و جايگاه هر لفظ, چون انگيزه ها بر نقل اين مسائل فراوان است [و همگان بدان اهتمام مى ورزند] زيرا قـرآن اصل و ريشه تمام احكام و معجزه جاودان پيامبر (ص) مى باشد .بنابراين , سخن مخالفان از درجه اعتبار ساقط است ((44)) .

3ـ قرآن , معجزه جاويدان پيامبر (ص) از جـمـلـه ادلـه اى كـه شبهه تحريف را ازبين مى برد معجزه بودن قرآن است , معجزه اى كه همه مـخـالـفان را به مبارزه مى خواند تا همانند آن را عرضه كنند و دانشمندان , اين مساله را به عنوان يـكى از بزرگترين ادله بر نفى تحريف به شمار مى آورند [و در اين مساله فرقى بين اقسام تحريف نـيست ] اما احتمال اين كه چيزى بر قرآن افزوده شده به كلى بى مورد و باطل است تنها گفته اند:

پيروان ابن عجرد از خوارج , سوره يوسف را جزء قرآن نمى دانستند ((45)) , همچنين به ابن مسعود نيز نسبت داده اند كه معوذتين را جزء قرآن به حساب نمى آورد ((46)) .هـمـه ايـن احـتمالات , بى مورد و باطل است , زيرا تداعى مى كند كه بشر مى تواند سوره اى كامل ـبـسـان قرآن ـ عرضه كند با اين كه خداى تعالى بارها فرموده :

بشر توانايى چنين كارى را ندارد از جـمـلـه در آيه هاى ذيل : قل لئن اجتمعت ادنس والجن على ان ياتوا بمثل هذا القران لاياتون بمثله ولوكهان بـعـضـهـمـ لـبعض ظهيرا ((47)) , اگر انسانها و پريان اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند, همانند آن را نخواهندآورد هرچند يكديگر را كمك و پشتيبانى كنند.

امـ يـقـولـونـ افـتـريـهـهـ قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صـادقين ((48)) , مى گويند: او به دروغ اين (قرآن ) را (به خدا) نسبت داده (وساختگى است ) .

بگو:

اگـر راسـت مى گوييد, شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد و تمام كسانى را كه مى توانيد ـجز خداـ براى اين كار دعوت كنيد.