سپیده امید

سید حسین اسحاقی

نسخه متنی -صفحه : 180/ 118
نمايش فراداده

گفته‏اند كسى مىآيد كه رحمت را به عدالت ميان قطره‏هاى باران تقسيم مىكند و به دست هر مظلومى عصاى موسى مىسپارد تا حق خويش بستاند؛

گفته‏اند كه او خاطرات تلخ اسارت‏ها را ناگفته مىداند كه او در همه اين سال‏هاى تنهايى و مقاومت با ما بوده است؛ كه او گرسنگى اردوگاه موصل و تكريت را چشيده است؛ كه او زخم كابل‏هاى خاردار دشمن را هم به تن خريده است، كه همه شهيدان‏مان سر به دامان او سردار شدند؛ كه مفقودان‏مان در بهشت آباد او ماندگار شدند؛ كه همه اين مدت تلخ جدايى، او براىمان غصه مىخورده است؛ كه او شب حمله، كنار كرخه براىمان دعا مىكرده است.(1)

اى ساحل آرام بخش نجات!

اى نور يزدان! اى مهر تابان! اى فروغ بىپايان! اى خورشيد هميشه فروزان!

اى پرچم نجات در آغوش! اى چشمه‏سارِ عاطفه را نوش! اى غايب ناگشته فراموش!

اى هركجا فساد، تو هادم! اى هركجا نظام، تو ناظم! اى هركجا قيام، تو قائم!

اى همه غم‏ها را تو پايان! اى همه دردها را تو درمان! اى همه نابسامانىها را تو سامان!

هجر جانكاهت به درازا كشيد، چشم‏ها فرو خفتند، جز چشمان شيداى شيفتگان، كه در شب يلداى غيبت، طلوع خورشيد جهان آراى تو را مىجويند، اى خورشيد فروزان هستى،

دريا طوفانى شد، زورق‏ها همه در هم شكستند، جز زورق سرخ چشم به راهان، كه بر فراز امواج فتنه‏ها كرانه رهايىبخش تو را مىطلبند، اى ساحل آرام بخش نجات!

(1). عليرضا عسكرى.