سپیده امید

سید حسین اسحاقی

نسخه متنی -صفحه : 180/ 119
نمايش فراداده

شب تيره غيبت به درازا كشيد اما به راستى در تاريخ «وصل و هجران» و در دفتر «عشق و حرمان»،

محبتى چنين ديرپا، محبانى چنين پابرجا، هيچ چشمى به خود نديده است، اكنون يك هزار و شصت و چهار سال است كه «جذبه و ناز» و «راز و نياز» ادامه دارد.(1)

خدايا، اى مهربان!

بارالها! آيا صداى گوشه‏نشينان منتظر مهدى (عجل‏الله تعالى فرجه) را بىپاسخ خواهى گذاشت؟

آيا گرفته‏ترين نگاه‏ها را كه در سپيده دمان، آن‏گاه كه سرخى شفق مىدرخشد، بر مهدىات سلام مىفرستند، فراموش خواهى كرد؟ آيا اين سينه‏هاى سوخته كه از ميان جماعت مرداب زده به عشق تو و مهدى تو زنده‏اند، در بىپناهى رها خواهى كرد؟ كاسه‏هاى چشمان خالى است. ديگر اشك هم يارى نمىكند؛ لهيب فروزان عطش در صحراى صبر مىسوزاندشان. اى مهربان پروردگار ما!

پيروزى را قرين او گردان و سربازانش را پيروز گردان،

دروازه‏اى از بركات به رويش بگشا كه افق پيروزى و نصر در آن سلطنت باشد،

اى مهربان‏ترين مهربانان! به وسيله او اسلام را ظاهر گردان و سنت رسولت را به دست او آشكار فرما،

خدايا! اباصالح (عجل الله تعالى فرجه الشريف) را سلامت بدار و مؤمنان را به وسيله او به دار عافيت روانه ساز.(2)

مولاى من!

(1). على اكبر مهدى پور با تلخيص و تصرف.

(2). سيد امير حسين اصغرى با تلخيص.