جرياني رخ داده كه آنقدر با اهميت است كه آنرا مكمل دين و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن ، اسلام ، اسلام است و خدا اين اسلام را همان مي بيند كه مي خواسته و با نبودن آن ، اسلام ، اسلام نيست .
شيعه به لحن اين آيه كه تا اين درجه براي اين موضوع اهميت قائل است استدلال مي كند و مي گويد كه آن موضوعي كه بتواند نامش مكمل دين و متمم نعمت و آن چيزي باشد كه با نبودنش ، اسلام ، اسلام نيست ، چه بوده است ؟
مي گويد ما مي توانيم موضوعي را نشان بدهيم كه در آن درجه از اهميت باشد ولي شما نمي توانيد . به علاوه رواياتي هست كه تأييد مي كند اين آيه هم در همين موضوع وارد شده است . اينها ، سه آيه اي بود كه من به طور عصاره از استدلالهايي شيعه برايتان عرض كردم . و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته .
بسم الله الرحمن الرحيم در جلسه قبل مسئله امامت را از جنبه هاي مختلف تشريح و تشقيق كرديم و عرض كرديم كه اين جنبه هاي مختلف كاملا بايد مشخص بشود و تا اينها مشخص نشود ما نمي توانيم اين مسئله را بخوبي طرح و بحث كنيم . گفتيم يك مسئله در باب امامت ، مسئله حكومت است يعني تكليف حكومت ، بعد از پيمبر ( ص ) چيست ؟ آيا به عهده خود مردم است و اين مردم هستند كه بايد حاكم در ميان خودشان را انتخاب كنند و يا اينكه پيمبر حاكم در ميان مردم براي بعد از خودش را تعيين كرده است ؟
چون اخيرا مسئله را به اين شكل طرح مي كنند ، قهرا اذهان در ابتدا متوجه نظريه اهل تسنن مي شود يعني اينطور فكر مي كنند كه نظر آنها عاديتر و طبيعيتر است .
مطلب را اينطور طرح مي كنند كه ما مسئله اي داريم به نام حكومت مي خواهيم ببينيم تكليف حكومت از نظر اسلام چيست ؟ آيا موروثي و تنصيصي است كه هر حاكمي ، حاكم بعدي را تنصيص و تعيين بكند و مردم هم هيچ حق دخالتي در امر حكومت نداشته باشند ؟ پيمبر ( ص ) يك شخص معين را تعيين كرد و او هم شخص معيني را براي بعد از خودش تعيين كرد و او هم كس ديگر را ، و تا دامنه قيامت تكليف امر حكومت اينستكه هميشه تعييني و تنصيصي است و قهرا اين امر اختصاص به ائمه ندارد چون ائمه دوازده نفرند و اين تعداد مطابق معتقدات شيعه نه قابل بيشتر شدن است و نه قابل كمتر شدن . طبق اين سخن قانون كلي در باب حكومت از نظر اسلام اينستكه پيمبر كه حاكم بود بايد حاكم بعد از خودش را تعيين كند ، او هم حاكم بعد از خودش را و تا دامنه قيامت چنين باشد . اگر اسلام دنيا را هم بگيرد ( همانطور كه نيمي از دنيا را گرفت و الان هم جمعيتي در حدود هفتصد ميليون نفر 1 تحت لواي اسلام هستند ) و بنا بشودكه مقررات اسلامي در تمام نقاط آن رعايت شود چه به صورت حكومت واحد و چه به صورت حكومتهاي متعدد ، قانون همين است . پس اينكه مي گوئيم پيمبر ( ص ) علي ( ع ) را تعيين كرد ، بر اساس همين اصل كلي بود كه حكومت بايد تنصيصي و تعييني باشد و مطابق اين فلسفه اصلا لزومي ندارد كه حتي پيمبر علي را از جانب خدا تعيين كرده باشد چون پيمبر مي توانست با وحي مطلبي را بيان كند و ائمه نيز هم ملهم هستند و هم از ناحيه پيمبر علومي را تلقي كردند ولي بعد كه اينطور نيست .
پس اگر اصل كلي در حكومت از نظر اسلام اين باشد [ كه حكومت بايد تنصيصي و تعييني باشد ] ، حتي لزومي ندارد كه پيمبر ( ص ) علي ( ع ) را از طريق وحي تعيين كرده باشد بلكه به نظر و صوابديد
1 - اين تعداد مطابق آمار زمان ايراد اين سخنرانيها است .