شوق لقاء الله و محبت به خدا از آثار معرفت خدا است كه از اوصاف عارف به شمار ميرود. كسى كه به عظمت و جمال و جلال الاهى رسيده، اگر ذاتِ خارج از وصف او را مشاهده كند، به طور طبيعى او را دوست خواهد داشت و آرزوى ديدار او را در دل خواهد پروراند. امام على (عليه السلام) ميفرمايد:
الشِّوْقُ خُلْصانُ العارِفينَ؛(1)
شوق، يار صميمى عارفان است.
امام حسن (عليه السلام) نيز ميفرمايد:
مَنْ عَرَفَ اللهُ أَحَبَّهُ؛(2)
هر كه خدا را بشناسد، او را دوست خواهد داشت.
بدينسان، عارف بر خلاف غالب دينداران كه همت اصلى آنان دستيابى به نعمتهاى دنيايى و آخرتى و رهايى از عذابهاى الاهى است، به ديدار خدا و همنشينى و همسخنى با او ميانديشد. از اين رو، حضرت امير (عليه السلام) به پيشگاه الاهى عرضه ميدارد:
صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فَراقِكَ؛(3)
بر عذاب تو صبر ميكنم؛ اما چگونه بر دورىات بردبار باشم.
همچنين در وصف عارفان ميفرمايد:
أَحَبُّ اللِّقاءِ إِلَيهِم، لِقاءُ رَبِّهِم؛(4)
دوست داشتنيترين ديدار براى ايشان - عارفان-، ديدار پروردگارشان است.
امام على (عليه السلام) چندان بر محبت به خدا تأكيد دارد كه پايههاى اسلام را بر محبت به خدا ميشمارد:
إِنَّ هذا الْإسْلامَ دينُ اللهِ الَّذِى اصْطَفاهُ لِنَفْسِهِ... و أَقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ؛(5)
همانا اين اسلام دين خدا است كه آن را براى خود برگزيد... و ستونهايش را بر دوستى خود استوار كرد.
در آيات قرآن و احاديث امير مؤمنان (عليه السلام) و ديگر معصومان (عليهم السلام) بر محبت به خدا تأكيد فراوانى شده است.(6) محبت به خدا در عرفان اصطلاحى نيز مورد توجه و تأكيد بسيار است. برخى عارفان، مانند عبدالرزاق كاشانى، محبت را نخستين وادى از واديهاى فنا ميدانند كه سالك با عبور از آن، افعال و صفات خود را در افعال و صفات حضرت حق فانى ميبيند.
(1). همان، ح 855.
(2). محمدبن يعقوب كلينى: الاصول من الكافى، ج 6، ص 550.
(3). دعاى كميل.
(4). نهج البلاغه، نامة 28.
(5). همان، خطبة 198.
(6). ر.ك: محمد محمدى رى شهرى: الجمة فى الكتاب و السنه.