شكّى نيست كه فرمانبردارى ، يكى از شرايط موفّقيت در مديريت است ؛ امّا به چه قيمتى ؟ فرمانبردارى ، اگر به قيمت شكستهشدن حرمت انسانها و لكّهدار شدن كرامت آنان و بىآبرو شدن و خوار شدن آنها باشد ، از نظر اسلام ، پذيرفتنى نيست . مديريت دينى ، بر پايه حرمت و تكريم انسان ، استوار است . مديريت حيا ، حرمت متقابل ميان مدير و كارمندان را تضمين مىكند . وجود پردههاى حجب و حيا ميان مدير و كارمندان ، يكى از عوامل موفّقيت در مديريت است . مدير موفّق ، كسى است كه دستورهاى وى و رفتار وى و نحوه ارتباط وى با افراد تحت مديريتش مزيّن به پردهاى از حيا باشد . در اين باره به مواردى چند ، اشاره مىگردد :
گاهى يك دستور ، فارغ از اين كه چگونه ابلاغ شود ، فاقد عنصر حياست . گاهى شيوه ابلاغ ، فاقد عنصر حجب وحياست . گاهى نحوه ارتباط مدير با كارمندان و شيوه برخورد وى با آنان ، فاقد عنصر شرم است . اگر مديرى پردهدرى كند ، ممكن است هيچ حرمت و مرزى باقى نماند و روى افراد به يكديگر باز شود و شيرازه كار ، از هم بپاشد . به همين جهت ، مثلاً اگر فردى خود ، كار انجام شده را انكار كند ، بهتر است سخن او مورد تأييد قرار گيرد . محمّد بن فضيل مىگويد به امام كاظم عليهالسلامگفتم كه گاهى از برادران ايمانى چيزى نقل مىشود كه آنان ، پشتِ سر من گفتهاند . وقتى از خودِ آنان مىپرسم ، انكار مىكنند ، حال آن كه كسانى كه خبر را نقل كردهاند ، انسانهاى مورد اعتمادى هستند . حضرت فرمود :
اى محمّد ! گوش و چشم خودت را در مورد برادر دينىات دروغگو بشمار . اگر پنجاه نفر نزد تو قسم خوردند ؛ ولى خودِ آن فرد ، سخن ديگرى گفت ، او را تصديق و ديگران را تكذيب كن . مبادا چيزى بر زبان جارى كنى كه موجب خوارى وى شود و مردانگى و آبروى او را نزد ديگران ، از بين ببرى كه در اين