كار در حضور آنان قبيح است ، نه اين كه اصل كار قبيح باشد . در اين جا حتّى صحبت از تصوّر قبيح بودن « كار » نزد ناظر نيست . تصوّر قبيح بودن كار ، مىتواند موجب كمرويى گردد ؛ امّا در اين جا فرد ، تصور مىكند كه انجام دادن فلان كار در حضور ديگران ، قبيح است ، نه اين كه واقعا نزد ناظر ، قبيح باشد و يا تصوّر شود كه قبيح است . افراد كمرو معمولاً انجام دادن برخى كارها را در حضور ديگران ، نادرست مىدانند ، نه اين كه خود ، آن كار را نادرست بدانند . اين مىتواند نشاندهنده اوج ضعف و ناتوانى روحى باشد . در چنين حالتى ، فرد از انجام دادن يك كار ، ناتوان است ؛ كارى كه حتّى از نظر حاضران نيز نادرست نيست .
وقتى عوامل سه گانه يادشده پديد آمدند ، پديده بازدارندگى به وجود مىآيد . اگر انسانى كه ضعف شخصيت دارد ، بخواهد كار مثبتى انجام دهد ، ولى فرد يا افرادى حضور داشته باشند كه آن كار را نپسندند و او را بر اين كارْ سرزنش كنند ، و يا اگر خود فرد ، انجام دادن فلان كار درست را نزد آنان قبيح بداند ، در چنين فضايى ، انصراف از انجام دادن كار و خوددارى از آن به وجود مىآيد . در بحث حيا ، از مسئلهاى به نام «مهار كردن نفس» صحبت كرديم ؛ ولى در اين جا چنين تعبيرى صحيح نيست . در كمرويى ، حضور ديگران ، سبب مهار شدن نفس نمىشود ؛ بلكه عاملى براى آزادى نفس امّاره مىگردد . در كمرويى ، بازدارندگى هست ؛ امّا كنترل نفس نيست . مثلاً كسى كه مىخواهد نماز بخواند ، ولى به دليل خجالت كشيدن از ديگران ، آن را ترك مىكند ، آيا با اين كار ، نفس خود را مهار كرده است و يا به كمك نفس امّاره آمده و از بروز يك كار شايسته ، جلوگيرى كرده است ؟! و يا كسى كه اهل حجاب است ، ولى از رعايت حجاب در جمع برخى افراد ، خوددارى مىكند ، آيا نفس خود را كنترل كرده است ؟ كسى كه