پژوهشی در فرهنگ حیا

عباس پسندیده

نسخه متنی -صفحه : 366/ 282
نمايش فراداده

هُوَ الجَهلُ . 1

حيا بر دو قِسم است : حياى عقل و حياى حماقت . حياى عقل ، همان علم است و حياى حماقت ، همان جهل .

كسانى كه از سرِ كم‏رويى تن به گناه مى‏دهند و يا ترك طاعت مى‏كنند ، از نظر تفكّر منطقى ، دچار مشكل هستند .اينان براى حرف ديگران و چشم ديگران ، بيش از سعادت خود ، ارزش قائل‏اند . كسى كه فرداى خود را فداى خوشايند ديگران مى‏كند ، نتوانسته است مصلحت خود را به درستى تشخيص دهد و اين ، يعنى جهالت و نابخردى .

2 . ناتوانى

يكى از ريشه‏هاى كم‏رويى ، ضعف و ناتوانى است . حضرت على عليه‏السلامدر اين باره مى‏فرمايد :

لِكُلِّ شَيءٍ آفَةٌ ... وآفَةُ الحَياءِ الضَّعفُ . 2

هر چيزى آفتى دارد و آفت حيا ، ناتوانى است .

حيا ، يك ويژگى روانى و يك عامل بازدارنده و تنظيم‏كننده رفتار است . مثبت يا منفى بودن اين عامل ، بسته به اين است كه در اختيار چه كسى باشد . همان گونه كه ارزشگذارى هر وسيله‏اى متوقّف بر اين است كه در دست چه كسى باشد ، در چه راهى به كار گرفته شود و چه پيامدى داشته باشد ، حيا نيز اين گونه است . اگر اين ويژگى ، در اختيار انسان قدرتمندى باشد كه از نفسى قوى و مقاوم برخوردار است ، يك ارزش محسوب مى‏شود و به عاملى براى جلوگيرى از ارتكاب زشتى‏ها تبديل مى‏شود ؛ امّا اگر اين امكان ، در اختيار انسان ناتوانى

1 -  الكافى ، ج 2 ، ص 106 ؛ تحف العقول ، ص 45 ؛ مشكاة الأنوار ، ص 411 ؛ بحار الأنوار ، ج 71 ، ص 331 .

2 -  كنزالعمّال ، ج 16 ، ص 204 (ح 44226) .