هُوَ الجَهلُ . 1
حيا بر دو قِسم است : حياى عقل و حياى حماقت . حياى عقل ، همان علم است و حياى حماقت ، همان جهل .
كسانى كه از سرِ كمرويى تن به گناه مىدهند و يا ترك طاعت مىكنند ، از نظر تفكّر منطقى ، دچار مشكل هستند .اينان براى حرف ديگران و چشم ديگران ، بيش از سعادت خود ، ارزش قائلاند . كسى كه فرداى خود را فداى خوشايند ديگران مىكند ، نتوانسته است مصلحت خود را به درستى تشخيص دهد و اين ، يعنى جهالت و نابخردى .
يكى از ريشههاى كمرويى ، ضعف و ناتوانى است . حضرت على عليهالسلامدر اين باره مىفرمايد :
لِكُلِّ شَيءٍ آفَةٌ ... وآفَةُ الحَياءِ الضَّعفُ . 2
هر چيزى آفتى دارد و آفت حيا ، ناتوانى است .
حيا ، يك ويژگى روانى و يك عامل بازدارنده و تنظيمكننده رفتار است . مثبت يا منفى بودن اين عامل ، بسته به اين است كه در اختيار چه كسى باشد . همان گونه كه ارزشگذارى هر وسيلهاى متوقّف بر اين است كه در دست چه كسى باشد ، در چه راهى به كار گرفته شود و چه پيامدى داشته باشد ، حيا نيز اين گونه است . اگر اين ويژگى ، در اختيار انسان قدرتمندى باشد كه از نفسى قوى و مقاوم برخوردار است ، يك ارزش محسوب مىشود و به عاملى براى جلوگيرى از ارتكاب زشتىها تبديل مىشود ؛ امّا اگر اين امكان ، در اختيار انسان ناتوانى
1 - الكافى ، ج 2 ، ص 106 ؛ تحف العقول ، ص 45 ؛ مشكاة الأنوار ، ص 411 ؛ بحار الأنوار ، ج 71 ، ص 331 . 2 - كنزالعمّال ، ج 16 ، ص 204 (ح 44226) .