حوائج نيازمندان ، همگى از كارهاى شايستهاى هستند كه بايد انسان آنها را انجام دهد و امام صادق عليهالسلام انجام دادن آنها را از فوايد حيا مىداند . در ادامه حديث ، حضرت تصريح مىكند :
ولَم يُتَحَرَّ الجَميلُ ولَم يُتَنَكَّبِ القَبيحُ في شَيءٍ مَنَ الأَشياءِ .
[ اگر حيا نباشد] هيچ كار زيبايى انجام نمىشود و هيچ كار زشتى ترك نمىشود . 1
بنا بر اين ، حيا ، هم بازدارنده است و هم وا دارنده . شايد اين سؤال مطرح شود كه اگر حيا يكى از عوامل مهاركننده است ، وا دارندگى آن به چه معنا خواهد بود ؟ پاسخ اين است كه موقعيت قبيح (نابههنجار) ، دو گونه است : يا انجام دادن حرام است و يا ترك واجب . ازاينرو نفس انسان يا مايل به انجام دادن حرام است و يا ترك واجب كه در مجموع ، فعل قبيح ناميده مىشود . حال اگر اين حالت نفس مهار شود ، بدين معنا خواهد بود كه واجب انجام شود و حرام ترك گردد . پس مهار كردن و خودنگهدارى در مرحله نفس صورت مىگيرد و باز دارندگى و وا دارندگى مربوط به مرحله عمل است .
سؤال اين است كه آيا كاركرد كنترل كنندگى حيا محدود به قلمروى خاص است يا حيا در تمام زمينهها مىتواند نقش آفرين باشد ؟
با مطالعه اين كتاب ، خواهيد ديد كه حيا فتى است فراگير كه محدود به قلمرو خاصّى نيست . توضيحْ اين كه برخى صفات ، مربوط به قلمروى خاص هستند . مثلاً عفّت در قلمرو شهوت است . شهوت با همان مفهوم وسيعى كه در روايات دارد ، 2 قلمرو عفّت است . البته نمىگوييم قلمرو شهوت ، فقط براى عفّت است
1 - بحار الأنوار ، ج 3 ، ص 81 . 2 - در روايات ، شهوت ، معناى عامى دارد كه به هر خواست انسان اطلاق مىشود . يكى از انواع آن ، غريزه جنسى است و ديگرى شهوت خوردن . به همين جهت ، در روايات مربوط به عفّت ، هم از عفّت بطن صحبت شده و هم از عفّت فرْج . (ر . ك : ميزان الحكمة ، عنوان «العفة»)