معونه (روزى هر كس) به اندازه موونه (احتياج و ناتوانى) است.
ميانه رو و مقتصد هرگز پريشان حال نمى شود.
كم بودن فرزندان و عيال (كم بودن عائله مندى) يكى از دو علت آسايش است.
نيمى از عاقل بودن دوستى با مردم است.
نيمى از پيرى، اندوه است.
صبر هر كس متناسب است با مصيبتى كه به او مى رسد و لذا نبايد در مصايب دست به دست زد و بى تابى كرد چون اجر و پاداش صبر كننده از بين مى رود.
روزه دارانى هستند كه براى آنها فقط تحمل گرسنگى و تشنگى (بدون بهره ديگر) مى ماند و نمازگزارانى هستند كه نتيجه نماز گزاردن آنها در سراسر شب، تحمل بى خوابى است (بى بهره ديگر) و خوشا به حال با ايمانى كه شب بخوابد و مومنى كه افطار كند.
ايمان خود را با صدقه حفظ كنيد.
دارايى خود را با زكوه حفظ نماييد.
تهاجم بلايا را با دعا دفع كنيد.
كميل بن زياد نخعى روايت كرد كه روزى اميرالمومنين (ع) دستم را گرفت و مرا با خود به صحرا برد و در آنجا آهى عميق كشيد و گفت: اى كميل، دلها حافظ اسرار هستند و بهترين آنها دلى است كه خداوند حافظ آن باشد.
آنگاه اميرالمومنين (ع) اظهار كرد: اين گفته مرا فراموش نكن كه مردم سه دسته هستند: اول دانشمند الهى يعنى داناى خداشناس.
دوم آن كه براى فراگرفتن دانش تكاپو مى كند.
و سوم آن كه چون مگسى ناتوان و بى عقل است و به هر طرف كه باد بوزد از همان طرف مى رود و نه از نور علم بهره مى گيرد و نه عقيده اش داراى پايه اى مى باشد.
اى كميل، علم برتر از ثروت است براى اين كه علم نگاه دارنده تو مى باشد ولى تو بايد دارايى را نگاه دارى.
تو اگر از ثروت خود بخششى كم مى شود، اما از علم هر چه ببخشى افزون مى گردد و آن كه با دارايى بزرگ شده و پرورش يافته بر اثر از بين رفتن دارايى، تباه مى گردد.
اى كميل، تحصيل علم، دين است كه به سبب آن پاداش (در آخرت) داده مى شود و بعد از مرگ، به سبب علم مردم از او ياد پسنديده مى كنند و علم نسبت به مال فرمانده مى باشد و مال مغلوب علم است.
آنهايى كه عمر خود را صرف گردآوردن مال كرده اند از بين رفته اند، در صورتى كه دارندگان علم بعد از مرگ باقى مى مانند و وجود (جسم) آنها از بين رفته اما آثارشان در دلها باقى است.
در آن موقع اميرالمومنين (ع) به سوى سينه خود اشاره كرد و گفت اى كميل در اينجا علم فراوان است و اگر كسانى را مى يافتم كه مناسب براى فراگرفتن علم هستند به آنها مى آموختم.
اما گاهى به تيزهوشى برخورد مى كنم كه مى تواند علم را فرا بگيرد، اما دين را براى دنيا مى خواهد و با نعمتهاى خدا (كه به او داده شده) و حجتها (كه فراگرفته) بر مردم فخر مى فروشد.
يا شخصى را مى بينم كه مى تواند علم را فرا بگيرد اما در اولين شبهه دچار ترديد مى شود و آن ترديد دلش را به جوش مى آورد.
لذا نه اين (كه دچار ترديد مى شود) شايستگى فراگرفتن علم را از من دارد و نه آن (كه علم را براى دنيا و فخر فروشى مى خواهد).
از اين دو گذشته كسانى هستند كه پيرو لذات نمى باشند و براى تامين خواهشهاى نفس زياده روى مى كنند يا كسانى كه حرص براى جمع آورى مال دارند.
اين دو هم سزاوار نمى باشند كه علم را بياموزند زيرا مانند چهارپايانى مى باشند كه منظورى غير از جويدن ندارند و آيا علم، بر اثر مرگ دارنده آن، از بين مى رود؟ ولى به تفضل خدا زمين از كسى كه دين خدا را با حجت، نگاه دارد خالى نمى ماند و آنهايى كه بر پا دارنده دين خدا هستند يا آشكارند يا پنهان و در هر دو حال، حافظ حجتهاى خدا مى باشند آنها از لحاظ شماره معدود هستند اما نزد خداوند بسى منزلت دارند.
همه آنها داراى علم هستند و آن را از روى بصيرت و به قصد حفظ دين خدا به كار مى بندند آنها مانند كسانى كه در نعمت به سر مى برند و با آن پروريده شده اند نيستند و با سختيهاى زندگى كه افراد نادان سخت از آن پرهيز مى كنند خو گرفته اند و با روحهايى كه مكان آنها در جاهاى بلند مى باشد به سر مى برند.
آنها خلفاى خدا در زمين هستند و پيوسته مردم را به سوى دين خدا فرا مى خوانند و اگر بدانى چه قدر مشتاق ديدار آنها هستم.
در آن موقع اميرالمومنين (ع) خطاب به كميل گفت اگر مايل هستى به خانه ات برگرد.
مرد زير زبانش پنهان است (تا سخن از دهان مرد بيرون نيايد، ارزش معنوى او شناخته نمى شود).
كسى كه قدر و قيمت خود را نداند سبب از بين بردن خود مى شود.