چشم زخم، افسون، جادو، شگون و فال نيك حق است و اثر دارد و فال بد و واگيرى بيمارى اثر ندارد، و بوى خوش و عسل و سوارى كردن و نگاه به سبزه غم و اندوه را از بين برده و بيمار بهبود مى يابد.
اگر با اخلاق مردم كنار بياييد مانع از اين مى شويد كه از شما متنفر شوند و كينه شما را به دل بگيرند.
روايت مى كنند كه شخصى در محضر اميرالمومنين (ع) سخنى گفت كه آن سخن از دهان شخصى چون او بزرگ بود (يعنى وى هنوز به مرحله اى نرسيده بود كه متناسب با گفتن آن سخن باشد) و مولاى متقيان (ع) به او گفت: تو قبل از اين كه پرهايت رشد كند به پرواز درآمدى و در دوره شيرخوارگى (بچه شتر) بانگ برآوردى.
به كارهاى گوناگون پرداختن (از اين شاخه به آن شاخه پريدن) مانع از اين است كه راه چاره اساسى را پيش بگيرند.
شخصى از اميرالمومنين (ع) پرسيد معناى اين جمله چيست لاحول و لاقوه الا بالله (هيچ حركت و نيرويى نيست مگر با مشيت خدا).
مولاى متقيان (ع) گفت: مادر هيچ چيز با خداوند شريك الملك نيستيم و مالك چيزى نمى باشيم، مگر اين كه خود او كه املك است (مالك همه چيز است) چيزى به ما ببخشد و بعد از اينكه بخشيد براى ما نسبت به آنچه به ما داده، وظيفه اى معين مى كند، ليكن وقتى آن را از ما گرفت وظيفه ما هم ساقط مى شود و ديگر تكليفى (راجع به آن چيز) نداريم.
اميرالمومنين (ع) شنيد كه عمار بن ياسر با مغيره بن شعبه بحث مى كند و بحث او شدت پيدا كرده و به او گفت: اى ابن ياسر، تو مغيره بن شعبه را به حال خود واگذار چون اين مرد، از دين، فقط چيزى را انتخاب كرده كه دنيا را به كام او مى كند و مسايل دينى را به طور عمد، به شكل شبهه ها جلوه مى دهد تا بتواند اينطور نشان بدهد كه خطاهاى او ناشى از شبهه است (يعنى مردى است رياكار كه عقيده محكم به دين ندارد و از اين جهت راجع به مسايل دينى بحث مى كند كه بتواند خود را دين دار جلوه بدهد).
تواضع ثروتمندان نسبت به فقرا براى اين كه از پاداش خداوند بهره مند شوند بسيار نيكو مى باشد.
اما بهتر از آن عدم توجه فقرا نسبت به اغنياء است تا ثابت شود كه آنها فقط به خداوند توكل دارند.
آن كس كه خداوند عقل را در او به وديعت نهاده كسى است كه روزى خود را از خطر گناه كردن بركنار مى دارد.
كسى كه با حق در بيفتد عاقبت بر خاك مى افتد.
دل كتاب ديده است (به اين معنى كه آنچه چشم مى بيند دل مى خواهد و آنچه چشم نمى پسندد دل هم نمى پسندد).