براى يك مومن سه زمان خوب به وجود مى آيد: يكى زمانى كه مشغول عبادت خداوند است.دوم زمانى كه مشغول تهيه وسايل معاش خود مى باشد.سوم زمانى كه بين خود و آنچه مورد پسند او باشد يكى آهنگى به وجود مى آورد.يك شخص عاقل سفر نمى كند مگر براى سه كار، اول براى تهيه وسايل معاش دوم براى تامين توشه آخرت (مثل سفر حج).سوم براى استفاده از كارهايى كه حرام نباشد (مثل تفريح و تغيير آب و هوا).
حکمت 383
به كار دنيا بى اعتنا باش تا اين كه خداوند تو را از عيوب آن مطلع گرداند و در كار خودت بى اعتنا مباش كه از تو بى اطلاع و غافل نيستند.
حکمت 384
وقتى سخن گفتيد شناخته مى شويد كه هر مرد زير زبان خود پنهان است (تا مرد زبان به سخن نگشايد چند و چون او از لحاظ معنوى معلوم نمى شود).
حکمت 385
مشك خوشبوست كه مشكدان آن سبك و داراى بوى خوشى باشد.
حکمت 386
فخر مفروش و كبر را بگذار (فروتنى پيشه كن و گورت را ياد كن تا گناه نكنى).
حکمت 387
اگر دنيا چيزى به تو داد بگير و اگر نداد پشت بكن و اگر نمى خواهى اين كار را بكنى در طلب كردن (از دنيا) اعتدال را از دست نده.
حکمت 388
سختيهايى هست كه اثرش بدتر از ستيزه و نبرد است.
حکمت 389
آنچه (از روزى) كه براى تو كافى است به همان اكتفا كن (براى روزى زياد تلاش بى اندازه نكن كه از عبادت باز بمانى).
حکمت 390
براى آدمى مرگ بهتر از تحمل خوارى است.با كم قناعت كردن (به روزى كم ساختن) بهتر از توسل و تملق است.آن كه در حال نشستن چيزى دريافت نكند در حال ايستادن هم دريافت نخواهد كرد.زمانه داراى دو روز است و روزى مال تو مى باشد و روزى مال او.درروزى كه مال تو است در كامرانى افراط نكن و در روزى كه مال زمانه است در سختى شكيبا باش.
حکمت 391
فرزند را بر پدر حقى است و پدر را بر فرزند حقى است، حق پدر بر فرزند پيروى در هر چيز است مگر در نافرمانى از خداوند سبحان و حق فرزند بر پدر آن است كه فرزند را نام نيك بنهد و به بهترين وجه ادب و تربيت كند و قرآن را به وى بياموزد.