خطبه 103-پيامبر و فضيلت خويش
اين خطبه در زمانى ايراد شده كه طلحه و زبير با استفاده از پشتيبانى اهل بصره آماده براى جنگى شدند كه بعد موسوم به جنگ جمل شد.و مرحوم سيدرضى مى گويد كه قسمتى از اين خطبه در يكى از خطبه هاى پيش ذكر شده ولى چون من آن را خطبه اى جداگانه يافتم لازم دانستم كه ذكر كنم.اما بعد به درستى كه خداوند سبحان محمد (ص) را هنگامى مبعوث به پيغمبرى كرد كه در بين اعراب كسى نبود كه بتواند كتاب (قرآن) را بخواند و دعوى پيغمبرى نمايد.سپس پيغمبر اسلام با كمك كسانى كه پيروى از او كردند با كسانى كه با او ستيزه مى نمودند پيكار كرد و آن قدر كوشيد تا اينكه گمراهان را به سوى رستگارى هدايت نمود و نمى خواست كه گمراهان به همان حال و در جهل و خطا باقى بمانند، و مرگ آنها را در حال گمراهى دريابد.همه كسانى كه گمراه بودند به وسيله پيغمبر اسلام راه رستگارى را يافتند مگر آنهايى كه سرشت آنها طورى بود كه نمى توانستند راه رستگارى را قبول كنند.بر اثر بعثت محمد (ص) اعراب از رفاهيت و زندگى خوب برخوردار شدند و كمان خميده آنها مبدل به تير مستقيم (اشاره به اين كه وضع اعراب خوب شد) گرديد.به خداوند سوگند كه آن قدر من دشمنان اسلام را تعيقب كردم تا اين كه به جاهليت پشت كردند و وارد راه رستارى و حق شدند و من در راه مبارزه براى پيشرفت اسلام ناتوان نشدم و نترسيدم و سستى در من راه نيافت و به خداوند سوگند آن قدر باطل را مى شكافم تا اين كه از تهى گاه آن حق خارج گردد.
خطبه 104-صفات پيامبر
اين خطبه ، اميرالمومنين (ع) پيش بينى مى كند كه حكومت بنى اميه از بين خواهد رفت و در انتهاى خطبه مردم را ترغيب به فراگرفتن علم مى نمايد و اميرالمومنين (ع) كه خود دانشمند مى باشد قدر علم را مى داند و در اين خطبه ارتكاب گناه از طرف كسانى كه به حرام دين توجه ندارند تشبيه به استفاده از بوته سدر شده كه در قسمتى از مناطق ايران و بخصوص در فارس به اسم كنار خوانده مى شود.از اين جهت كه بوته سد خار ندارد و در مقدمه خطبه، پيغمبر با عظمت اسلام، تجليل شده است.تا اين كه خداوند تعالى، محمد (ص) را مبعوث به پيغمبرى كرد و او مردى بود شهيد و بشير و نذير (گواه آورنده- مژده دهنده- بيم دهنده).محمد (ص) در كودكى بهترين طفل در بين تمام هم سالان خود بود و در بزرگى بزرگوارتر از او وجود نداشت و از نظر اخلاق و رفتار، پاكيزه تر از او ديده نمى شد و آن قدر بخشايش داشت كه مردم نمى توانستند از باران رحمت و بخشاينده به آن اندازه انتظار بخشايش را داشته باشند.آنها (بنى اميه) زمانى از شيرينى جهان شيرين كام شدند و از پستان ماده شتر دنيا شير نوشيدند كه عنان شتر دنيا رها شده، تنگ شتر سست گرديده و (جهاز شتر واژگون شده بود) و در غير اين صورت نمى توانستند كه به حكومت برسند.حرام دين ، در نظر دسته اى از مردم (بنى اميه) مانند استفاده از بوته سدر مى باشد كه خار ندارد (تا اين كه در دست فرو برود) و شما (اى بنى اميه) حلال دين را رها كرديد.شما در اين دنيا سايه اى گسترده ديديد و در صدد برآمديد كه در آن بيارميد اما هر سايه اى را پايانى است كه اجل (مرگ) مى باشد.شما زمين را خالى يافتيد (و كسى در آن از شما ممانعت نمى كرد) و دستهاى شما در زمين باز بود و دستهاى كسانى كه بايستى جلوى شما را بگيرند به كار نمى افتاد و شمشيرهاى شما بر مردم آخته بود، اما شمشيرهايى كه بايستى عليه شما به كار بيفتد از غلاف بيرون نمى آمد.اين وضع شما را فريفته كرد و تصور نموديد كه همواره همينطور خواهد بود ولى بدانيد كه هر خونى كه ريخته شود خونخواه داد و هر حقى هواخواه.آنهايى كه خواهان قتل ما هستند مانند حاكمى مى باشند كه عليه خود حكم صادر كند و اگر ما را به قتل برسانند خونخواه ما خداوند متعال است كه كسى را از او مجال گريز نيست و به هر جا كه برود و هر چه بكند گرفتار دست خدا خواهد شد.اى بنى اميه، به خدا سوگند كه بعد از مدتى كوتاه، شما دنيا را در دست ديگران كه دشمنان شما هستند
خواهيد ديد.اى مردم بدانيد كه ابصرالابصار (بيناترين بينايان) كسى است كه با نيم نظر كار خير را تشخيص بدهد و به آن مشغول شود و شنواترين شنوايان كسى است كه گوش اندرز نيوش داشته باشد و بعد از اين كه اندرزى را شنيد به آن عمل نمايد.اى مردم، از شعله چراغ واعظانى كه به وعظ خود عمل مى كنند بهره مند شويد و روان خود را با وعظ آنها روشن نماييد و از سرچشمه زلالى كه هيچ نوع تيرگى در آن وجود ندارد بنوشيد.اى بندگان خدا، نادانى خود را پناهگاه خويش قرار ندهيد و از هوى و هوس پيروى ننماييد.آن كس كه از هوى و هوس پيروى مى كند مانند كسى است كه بر بالاى ديوارى (يا خانه اى) نشسته و سيل خروشان از پاى آن ديوار عبور مى كند و پايه را ويران مى نمايد و از بين مى برد.آن كه از هوى و هوس پيروى مى نمايد چون آواره اى است كه بازمانده وسايل زندگى خود را مانند كوله بارى بر پشت دارد و از اين طرف به آن طرف مى رود و در هيچ جا مكانى براى براى آسايش نمى يابد.او كه از هوى و هوس پيروى مى نمايد مى خواهد چيزهايى را به هم بچسباند كه قابل جسبانيدن نيست و چيزهايى را به هم نزديك نمايد كه از لحاظ ماهيت قابل نزديك شدن به هم نمى باشد.پس براى خدا هرگز به ك
سى كه حاجت شما را بر نمى آورد شكايت نكنيد و نه نزد كسى شكايت نمايد كه توانايى رسيدگى به شكايت شما را ندارد.تكليف امام فقط آن است كه از طرف خداوند براى او مقرر گرديده و آن عبارت است از ابلاغ دستورهاى خداوند، و سعى در اندرز دادن و برقرار نگاه داشتن سنت پيغمبر، و رسانيدن حق به كسانى كه استحقاق آن را دارند.اى مردم قبل از اين كه نهال دانش خشك بشود به سوى علم رو بياوريد و قبل از اين كه شما را از اهل علم دور كنند و نگذارند كه از آنها دانش بياموزيد بر اندوزه خود بيفزاييد و نهى از منكر از وظايف شما است ولى زنهار كه خود دست به منكر نيالوده باشيد.
خطبه 105-وصف پيامبر و بيان دلاورى
اين خطبه داراى سه قسمت است و در قسمت اول اميرالمومنين (ع) دين مقدس اسلام را وصف مى نمايد و در قسمت دوم خطبه، رسول الله (ص) تجليل مى كند و در قسمت سوم قسمتى از پيروان خود را مورد نكوهش قرار مى دهد كه چرا پيمان شكنى مى كنند و سستى به خرج مى دهند.سپاس خداوندى كه دين اسلام را پديد آورد و احكام دين را براى مسلمين سهل كرد و احترام به اركان دين را در ضمير مسلمين جا داد و هر كه وارد دين اسلام شد از آرامگاه امن برخوردار گرديد و هر كس به زبان دين اسلام سخن گفت داراى برهان شد.هر كه از دين اسلام روشنى جست داراى نور شد و هر كه عقل خود را در آن بكار انداخت، عاقل گرديد و هر كه در آن انديشيد دارى تدبير شد و هر كس كه علامت پذير بود از نشانه دين بهره مند شد (افراد مستعد از دين برخوردار شدند) و هر كه داراى تصميم بود (تصميم براى دين دارى) به بينش رسيد و هر كه از دين پند گرفت تجربه آموخته شد و هر كه دين را تصديق كرد رستگارى يافت و هر كه به دين توكل كرد از اطمينان استفاده نمود.راحتى نصيب كسى شد كه كار خود را به خدا واگذاشت و گشايش نصيب كسى گرديد كه هنگام بلا شكيبايى را پيشه كرد.دين اسلام آشكارترين و هموارترين راه و واضحترين جاده مى باشد و چراغ آن بر بلندى همواره روشن است و از همه پيشى مى گيرد و پايان دين اسلام با رفعت است و همه صفات نيكو در دين جمع مى باشد و همه سواران آن مردمى شريف هستند.منهاج دين اسلام (راه راست دين اسلام) تصديق است و كردار پسنديده و صالح، نشانه هاى دين دارى است و دنيا ميدان سوارى آن است (تا اين كه از فرصت براى ثواب استفاده كنند) و انتهاى دنيا مرگ است و روز قيامت زمانى است تا كسانى كه در دنيا بوده اند جمع شوند و در آن روز بهشت پاداش است كه در مسابقه نيكوكاران سبقت گرفته باشد.شعله اى از غيب درخشيد و او را مشتعل كرد (پيغمبر اسلام مبعوث به پيغمبرى شد) و او براى كسانى كه در وادى ضلالت و ظلمت به سر مى بردند چراغ هدايت گرديد.خدايا، او (رسول الله) امين تو مى باشد و هم امانت تو است و در روز جزا گواه تو مى باشد (گواه عظمت خدايى تو مى باشد) و فرستاده بر حق تو است كه از روى رحمت او را براى رستگارى بندگانت فرستادى.خدايا از عدالت خود به او (به پيغمبر) بده و از فضل خود، با ضعاف (به چندين برابر) پاداش به او عنايت فرما.خدايا، شالوده اى را كه او به وجود آورده برتر از تمام شالوده ها بكن (دين اسلام را بر همه ترجيح بده) و در پيشگاه خود به او منزلتى بده كه برتر از همه رتبه ها باشد.خدايا ما را در زمره محشورين او محسوب نما و از تو مى خواهيم كه به ما نصرت دهى كه از عمل زشت خود شرمنده نباشيم و پشيمان نشويم و راه راست را گم نكنيم و در شمار پيمان شكنان و گمراهان و گمراه كنندگان و كسانى كه دچار فتنه شده اند محسوب نگرديم.و شما (خطاب به مردم) بر اثر كرامت خداوند تعالى داراى مرتبه اى شده ايد كه پرستاران شما شما را گرامى مى دارند و همسايگانتان براى شما قايل به بزرگى شده اند.كسانى هستند كه شما از لحاظ واقعى بر آنها برترى نداريد ولى آنها هم بر اثر كرامت خدا نسبت به شما، براى شما قايل به برترى هستند.اين از كرم خدا است كه سطوت شما، بر كسانى موثر واقع شده كه آنها در گذشته از شما بيم نداشتند و امروز هم اگر كرم خداوند شامل شما نباشد از شما بيم ندارند.اما شما پاس اين نعمتها را نمى داريد و پيمانهاى خدا را مى شكنيد در صورتى كه پدرانتان را مورد نكوهش قرار مى دهيد كه چرا پيمان شكنى مى كردند و اكنون از پيمان شكنى پدرانتان احساس ننگ مى كنيد.شما همان كسان هستيد كه مردم براى وقوف بر احكام خدا به شما مراجعه مى كردند و آن احكام به توسط شما صادر مى گرديد و چه شد كه ظالمان را به جاى خود نشانيديد و آنها را به جاى خويش وسيله ابلاغ احكام خود قرار داديد و آنها هم به جاى اين كه با حق و عدالت عمل كنند وارد در جاده هوى و هوس و شهوات شدند و به خداوند سوگند اگر هر يك از شما در يك ستاره پنهان شويد خداوند براى روز بد كه بر آنها فرا مى رسد هم
ه را در يك نقطه جمع مى نمايد (اين روز بد كه بر آنها فرا مى رسد روز از بين رفتن حكومت بنى اميه است).