خطبه 186-در ستايش خدا و پيامبر
در اين خطبه اميرالمومنين (ع) مردم دنيا را اندرز مى دهد كه دل بر مال دنيا نبندند زيرا روزى كه بايستى از اين جهان بروند از تمام آنچه در مدت عمر گرد آورده اند حتى نمى توانند يك شتر باردار را با خود ببرند (در عربستان شتران باردار براى صاحب خود ارزش داشتند).خداوندى را حمد مى كنيم كه آثار بزرگى و قدرتش در همه جاى خلقت نمايان است و ديدگان انديشه از مظاهر عظمت او خيره مى شود و به آدميان اين توانايى را نداد تا اين كه بتوانند به صفات او پى ببرند.شهادتين من با ايمان كامل و علم اليقين و اخلاص واقعى و اعتراف بدون نقص شهادت مى دهم.كه خدايى نيست غير از الله، و شهادت مى دهم كه محمد (ص) بنده و رسول اوست و خداوند هنگامى او را فرستاد كه پرچمهاى هدايت (راهنمايى به سوى رستگارى ) فرسوده و كهنه شده و راههاى دين ويران گرديده بود و او با استعانت حق، باطل را از بين برد و خلق را اندرز داد و به سوى ترقى و رستگارى رهبرى كرد و گفت كه در زندگى دادگستر و ميانه رو باشند صلى الله عليه و آله و سلم.نصيحت اى بندگان خدا آگاه باشيد كه خداوند شما را بى جهت نيافريد و بعد از خلقت، شما را به خود رها نكرد و او مى داند كه تا چه اندازه به شما نعمت داده و از ميزان احسانى كه به شما كرده آگاه است و از او براى موفقيت در كارهاى خود درخواست كنيد و بدانيد كه بين شما و او حايلى وجود ندارد و درى بسته نيست و خداوند در همه جا، با همه هست.خزاين او با بخشش كاسته نمى گردد و هر قدر از او بخواهند گنجينه تمام نمى شود و كسى كه از خداوند عطيه اى گرفت دارايى او را نمى كاهد و عطاى او به يك نفر او را از ديگرى منصرف نمى نمايد و صدايى او را از صداى ديگر باز نمى دارد (اين طور نيست كه اگر كسى به سوى خدا رفت و سخن بر زبان آورد خداوند سخن و استمداد ديگرى را نشنود).او مى بخشد و در همان حال اگر بخواهد باز مى گيرد (از آنهايى كه بر اثر عصيان مستوجب كيفر شده اند) و در حالى كه ابراز محبت مى كند مى تواند ابراز خشم نمايد.چيزهايى كه پنهان است او را از چيزهاى آشكار بى خبر نمى نمايد و چيزهايى كه آشكار است او را از چيزهاى پنهان دور نمى كند.او دور است و در همان حال نزديك و خداوند بالا مى باشد و در همان حال پايين است و آشكار است و در همان حال پنهان و نهان است و در همان حال آشكار.او بر اعمال همه نظارت مى نمايد و كسى نيست كه بر اعمال او نظارت كند و خداوند خلقت را از روى نقشه اى كه ديگرى مقابل او نهاده باشد نيافريد و براى اين خلق نكرد تا با مخلوقات خود سرگرم شود و از كسالت تنهايى بيرون بيايد.اى بندگان خدا به شما توصيه مى كنم كه در درگاه خداوند متقى باشيد براى اين كه تقوى زمام است و قوام (وسيله توسل به درگاه خدا و در داشتن مهار زندگى است و هم ثبات و رونق زندگى در دو دنيا).لذا دست بر رشته محكم تقوى بزنيد و خود را با آن ببنديد تا اين كه شما را به سوى اوطان السعه و معاقل الحرز (محل سكونت وسيع و آرامش بخش و قلعه هايى كه در آن محفوظ خواهيد بود) راهنمايى كند و به منازل عزت برساند.بدانيد كه براى هر يك از شما روزى خواهد رسيد كه (تشخيص فيه الابصار) روزى كه چشمها از فرط حيرت و تشويق بى حركت مى شود و تكان نمى خورد- و همه طرف تاريك به نظر مى رسد و طورى مردم در فكر خود هستند كه شترهاى ماده را كه باردار مى باشند رها مى كنند (اموال گرانبها را مى نمايند) و در صور مى دمند و جانها از بدنها خارج مى گردد و كسى قادر به تكلم نيست چون زبانها از حركت باز مى ماند و كاخهاى بزرگ و صخره هاى عظيم فرو مى ريزد و جاى آنها در سطح زمين مستوى و صاف مى شود و در آن روز (فلا شفيع يشفع، و لاحميم يدفع، و لامعذره تنفع) شفيعى نيست كه شفاعت كند و خويشاوند و آشنايى نيست كه در مقام حمايت برآيد و هيچ عذر براى دور كردن كيفر پذ
يرفته نمى شود.
خطبه 187-بعثت پيامبر و تحقير دنيا
در اين خطبه مولاى متقيان (ع) بندگان خدا را اندرز مى دهد تا بدانند همه ، مرگ را در پيش دارند و كسى نيست كه از اين دنيا نرود معهذا اميرالمومنين (ع) در پايان خطبه مى گويد (و لاتنتظروا قدومه) يعنى در انتظار وصول مرگ نباشيد و به اصطلاح امروز دقيقه شمارى نكنيد و اين يك اندرز مقرون به مصلحت روان شناسى است كه از طرف اميرالمومنين (ع) به بندگان داده مى شود تا اين كه در انتظار رسيدن مرگ تمام كارهاى دنيوى و اخروى خود را معطل نگذارند.اى بندگان خدا، به شما توصيه مى كنم كه تقوى داشته باشيد و از دنيا حذر كنيد براى اين كه دنيا مكانى است كه بايستى از آن عزيمت كرد و به نقاط دور رفت.دنيا مكانى است كه محل تشويش است و هر كه در دنيا هست بايد برود و تا وقتى مردم در اين دنيا هستند از همديگر جدا مى شوند (چون مرگ به تدريج، آنها را مى برد) در دنيا، مردم مانند كشتى نشستگانى هستند كه كشتى آنها دچار امواج دريا گرديده و باد و امواج كشتى را از يك طرف به طرف ديگر مى برد و دسته اى از آنها در دريا بر اثر تلاطم امواج به هلاكت مى رسند و دسته اى ديگر اگر رهايى يابد باز در معرض باد و امواج هستند.واى بندگان خدا اكنون كه زنده هستيدو زبانهايتان آزاد و اعضاى بدنتان سالم است موقعى است كه براى تامين نجات خود در دنياى ديگر اقدام كنيد و نگذاريد كه فرصت از دست برود و مرگ از راه برسد و به طور محقق بدانيد كه مرگ بر شما فرود خواهد آمد ولى در انتظار آن نباشيد.
خطبه 188-در ذكر فضائل خويش
اميرالمومنين (ع) در اين خطبه، تصريح مى كند كه در دنيا هيچ كس از او به رسول الله (ص) نزديكتر نبود و روزى كه روح پاك آن حضرت به سوى عليين پرواز كرد سرش روى سينه اميرالمومنين (ع) قرار داشت و او (مولاى متقيان) به دست خود پيكر مطهر آن حضرت را شست و در ضريح نهاد.هر يك از اصحاب رسول الله (ص) كه اينك در حال حيات هستند و از كسانى مى باشند كه پيغمبر اسرار خود را با آنها در بين مى گذاشت مى دانند كه من هرگز ساعاتى از اطاعت دستور خداوند و رسول او سرپيچى نكردم و در جاهايى كه جنگاوران عقب مى رفتند و فرار مى كردند به سبب اين كه خداوند به من عطيه شجاعت را داده بود از فدا كردن جانم در راه خدا و رسول او دريغ ننمودم.روزى كه رسول الله (ص) رحلت مى نمود سرش روى سينه من بود و روى دست من مرغ روحش از قالب بدن پرواز كرد و من شستن كالبد او را بر عهده گرفتم و در آن موقع فرشتگان به من كمك مى كردند و در حالى كه از خانه ها صداى گريه بلند بود فرشتگان از آسمان فرود مى آمدند و گروهى از فرشتگان از زمين به سوى آسمان مى رفتند و گوش من دايم بانگ آنها را مى شنيد و آنها (فرشتگان) بر او نماز مى خواندند تا اين كه ما او را در ضريحش جاداديم.بنابراين كيست كه در زمان زندگى رسول الله (ص) و هنگام رحلت وى از من به او نزديكتر باشد.اين كه شما مى دانيد كه من چه اندازه به رسول الله (ص) نزديك بودم از فروغ عقل خود بهره مند شويد و نيت خود را براى جهاد با دشمنان تثبيت نماييد و بدانيد سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست من بر راه حق هستم و آنان بر راه باطل مى باشند و هر چه گفتم شنيديد و اينك براى خود و شما از خداوند متعال استغفار مى كنم.
خطبه 189-سفارش به تقوا
در اين خطبه اميرالمومنين (ع) بعد از حمد خداوند و تجليل رسول او، (يك بار در آغاز خطبه و بار ديگر در وسط آن) از فضيلت قرآن صحبت مى كند و عنوانهاى فرعى كه در وسط خطبه مشاهده مى شود و موضوعها را از هم جدا مى كند از مرحوم سيدرضى گردآورنده نهج البلاغه است سپاس خداوندى كه صداى وحوش بيابانها را مى شنود و از گناه كسانى كه در خلوت مرتكب معصيت مى شوند آگاه است و رفت و آمد ماهيها در ژرفاى درياها از نظرش پنهان نيست و از حركت امواج بر اثر وزش بادها مطلع است و شهادت مى دهم كه محمد (ص) نجيب الله است و وسيله ايصال رحمت او بر بندگان مى باشد.توصيه به تقوى اما بعد، به شما توصيه مى كنم كه از تقوى نسبت به خداوندى كه شما را خلق كرد و به سوى او رجعت مى كنيد و حاجات خود را از او مى خواهيد و شوق وصل او را داريد و پناهگاه شما از هر خطر اوست غفلت ننماييد.تقوى داشتن به خداوند دارويى است براى درمان بيمارى قلب شما و بينا كردن چشمهاى شما و معالجه شدن مرض بدن شما و پاك شدن سينه شما (از سياهى هر گونه ترديد) و تصفيه روح شما و نيز تقوى داشتن به خداوند وسيله اى است براى ايمن بودن از هر گونه خطر و هر چيز كه سبب اضطراب شما بشود.طاعت از خداوند و تقوى را شعار خود كنيد نه چون دثار بپوشيد و حتى از شعار هم آن را به بدن نزديكتر نماييد تا اين كه قسمتى از كالبد شما بود و در وجود شما به تحليل برود.در همه كار از تقوى دستور بگيريد و در قيامت آن را چشمه آب زلال خود كنيد.تقوى واسطه هر درخواست و شفيع به دست آوردن هر مطلوب و وسيله دفاع در قبال هر بيم، و چراغ روشنايى بخش قبر، و آرام بخش جهان و از بين برنده اندوه است.طاعت از خداوند يك حرز (دژ و پناهگاه) در قبال هر نوع خطر است كه فراگير شود و هر نوع ترس را از بين مى برد و پناهگاهى است در قبال هر نوع پيش آمد نامطلوب و هر نوع آتش فروزنده و آن كه تقوى را پيش بگيرد هر نوع سختى از او دور مى شود و هر كار ناگوار بر او شيرين مى گردد.آن كس كه متقى است سختيهايى كه پياپى به او رو مى آورد به همان نسبت كه مى آيد از وى دور مى شود و هيچ دشوارى او را زبون نمى نمايد و كرامت كه قبل از تقوى از او دور شده بود بعد از اين كه متقى شد، با رحمت ، به او ملحق مى گردد و نعمتها براى او وسعت مى يابد.پس اى بندگان خدا، به درگاه خدايى كه از راهنمايى او سود مى بريد و به وسيله رسالت او اندرز دريافت مى نماييد و از نعمتهايش بهره مند مى شويد تقوى بورزيد و سعى كنيد كه نفس شما مطيع وى باشد و بتوانيد حق طاعت او را به جا بياوريد.فضليت دين اسلام اى مردم بدانيد كه دين اسلام دينى است كه خداوند با ذات خود آن را انتخاب كرد و با نظر توجه آن را پرورش داد و شخصى را براى ابلاغ اين دين انتخاب نمود كه بهترين خلق بود و پايه هاى دين را با محبت او استوار كرد و همين كه اين دين آمد اديان ديگر را منسوخ نمود و دشمنان آن را به كرامت اسلام ناتوان كرد و آنهايى كه با شدت مقابل اسلام مقاومت مى كردند مغلوب شدند و اركان ضلالت به يمن اسلام از بين رفت و تشنگان وادى گمراهى از اسلام سيراب گرديدند و تالابها، به دست كسانى كه آب مى رسانيدند پر آب شد و اركان دين را طورى استوار نمود كه نه دسته اى از آن جدا شود و نه حلقه اى مفروز گردد و نه در بنيان ويرانى راه مى يابد درخت اسلام خشك نمى شود و مدتش كوتاه نمى گردد (اسلام جاويد است) و احكام اسلام هميشه تازه مى باشد و هرگز در جمع اسلام پراكندگى ايجاد نمى شود و راههاى اسلام همواره وسيع و براى عبور مناسب است و سفيدى اين دين رو به سياهى نمى رود و همواره استقامت دارد.نه چراغ اسلام خاموشى پذير است و نه شيرينى آن تلخ مى شود و پايه هاى اسلام از طرف حق مستحكم شده و چشمه اى است كه پيوسته آب دارد و چراغهاى اسلام هموا
ره نورانى است و خداوند بهترين خشنودى خود را در اين قرار داده كه از اين دين اطاعت نمايند و شما اى مومنان اين دين را محترم بدانيد و از آن اطاعت كنيد و حق دين را ادا نماييد و احكام دين را راكد نگذاريد.رسول الله (ص) سپس خداوند متعال محمد (ص) را زمانى به پيغمبرى مبعوث كرد كه انقضاى دنيا نزديك به نظر مى رسيد و از آخرت نشانه ها مشاهده مى شد و محيط نورانى جهان تاريك گرديده سطح مستوى دنيا ناهموار شده و افراد ناصالح زمام امور دنيا را به دست گرفته بودند.در آن موقع پيوندها و دسته هاى دنيا گسيخته به نظر مى رسيد و آثار كهنگى و زشتى و افلاس در آن نمايان بود.در چنان موقع خداوند رسول خود را براى ابلاغ احكامش مبعوث كرد و با انتخاب او بر امتش كرامت عطا نمود و بعثت رسول الله (ص) بهارى شد براى مردم دنيا و سبب سرفرازى ياران و شرافت انصار وى گرديد.قرآن سپس خداوند كتاب را (قرآن را) بر رسول الله (ص) نازل كرد و قرآن نورى است كه هرگز خاموش نمى شود و فروغ آن كاستى نمى پذيرد و دريايى است كه قعر آن به دست نمى آيد و راهى است كه هر كس از آن برود گمراه نمى شود و پرتوى است كه كدورت نمى پذيرد و فرقانى است كه دلايل آن سست نمى گردد و بنايى است كه هرگز ويرانى در آن راه نمى يابد و درمانى است كه با آن بيمى از امراض ندارند و هر كه به قرآن متشبث شود همواره عزيز است و حق پيروان قرآن هرگز از بين نمى رود و قرآن معدن دين است و چ
شمه علم و باغ جنان عدالت و تكيه گاه اسلام و سرزمين خود.قرآن آنچنان عظمت دارد كه چون دريايى است كه هر قدر از آن آب بردارند تمام نمى شود و چشمه اى است كه هر قدر از آن بنوشند آبش كم نمى گردد و براى مسافران منزلى است كه هرگز آن را گم نمى كنند و آنهايى كه در راه قرآن مى روند هرگز نشانه هاى آن را گم نمى كنند.دانشمندانى كه تشنه علم هستند به وسيله قرآن سيراب مى شوند و براى قلوب فقيهان كه خواهان معرفت هستند چون بهار دانايى است.قرآن دارويى است كه بعد از مصرف آن، بيمارى باقى نمى ماند و نورى است كه با آن ظلمت وجود ندارد و قلعه اى است در بلندى كه پناهگاه است و هر كه آن را دوست بدارد عزيز مى شود و هر كه وارد حصن قرآن گردد در امان است و هر كه رهروى قرآن باشد سعادتمند مى شود و براى سخنگو بهترين برهان و براى كسى كه مى خواهد حجت بياورد بهترين دليل و براى كسى كه بخواهد محاجه كند بهترين گواه است.قرآن نگاه دارنده (حافظ) كسى است كه مطابق دستور آن رفتار كند و زره كسى است كه آن را وسيله حفاظ خود قرار دهد و دانش كسى است كه قرآن را در گوش هوش خود جا بدهد و كسى كه اهل روايت است (به سبب اين كه در قرآن حقايق تاريخى زياد مى باشد) و هر
كس كه خواهان قضاوت (براى حل و فصل دعاوى) باشد مى تواند از قرآن استفاده نمايد.
خطبه 190-در سفارش به ياران خود
اين خطبه مربوط است به اهميت نماز در دين مقدس اسلام و نيز مربوط است به زكوه و عنوانهاى فرعى در وسط خطبه، طبق معمول، از مرحوم سيدرضى است.پيمان نماز را محترم بداريد و آن را بسيار بجا بياوريد (نماز را زياد بجا بياوريد) و به وسيله نماز به خدا نزديك شويد زيرا نماز (كانت على المومنين كتابا موقوتا) مى باشد.آيا نشنيده ايد كه وقتى از اهل جهنم مى پرسند چرا گرفتار اين عذاب شديد آنها جواب مى دهند: لم نك من المصلين.نماز عملى است كه سبب مى شود كه گناهان مانند برگ خشك درختها فرو بريزد و وابستگى مردم را از معصيت جدا مى كند و رسول الله (ص) نماز را به يك نهر از آب گرم شبيه كرد كه از مقابل خانه كسى جارى باشد و او روز و شب پنج بار در آن غسل كند و آيا ممكن است كه در بدن چنان مرد اثرى از چرك باقى بماند؟ البته نه.حق نماز را آن دسته از مردم مسلمان به جا مى آورند كه با اين كه علاقه به مال و اولاد دارند آن علاقه آنها را از نماز باز نمى دارد همانگونه كه خدا گفته رجال لالهيهم تجاره لابيع عن ذكر الله و اقام الصلوه و ايتاء الزكوه.با اين كه خداوند به رسول الله (ص) وعده بهشت را داده بود او خود را براى نماز گزاردن به زحمتمى انداخت و قول خداوند را به كار مى بست كه گفت: و امر اهلك بالصلوه و اصطبر عليها.او خاندان خود را توصيه به نماز مى كرد و خود نيز براى نماز گزاردن صبر داشت.زكوه در اسلام، زكوه هم مثل نماز وسيله نزديك شدن به خدا مى باشد و آن كس كه زكوه مى دهد نفس خود را به آن وسيله ظاهر مى كند.زكوه كفاره است (براى گناهان) و آن كس كه زكوه مى پردازد خود را از آتش جهنم مى پوشاند و حفظ مى نمايد و آن كه از دادن زكوه خوددارى مى كند آتش جهنم را بر خود شديد مى نمايد.هر كس كه زكوه مى دهد بايد در باطن با دادن آن موافق باشد و آن كه در باطن با دادن زكوه موافق نيست و فكر مى كند كه با آنچه به زكوه داد چيزى خوب مى توانست فراهم نمايد از سنت بى اطلاع مى باشد و يك چنين زكوه دهنده، ماجور نمى شود و عمل او توام با ضلالت است و پشيمانى طولانى ببار مى آورد.امانت نگاه دارى امانت ضرورى است و هر كس كه امانت نگاه ندارد نوميد مى گردد.رعايت امانت به قدرى ضرورت دارد كه آسمانهاى بلند و زمينهاى وسيع و كوههاى مرتفع رعايت امانت را مى كنند و از امر خدا اطاعت مى نمايند و اگر چيزى با اين بلندى و وسعت و ارتفاع مى توانست از امر خدا سرپيچى نمايد آنها سرپيچى
مى كردند.ولى آنها از مجازات خدا بيمناك هستند و از امر او سرپيچى نمى كنند و اين حقيقت را يك موجود كه ضعيف تر از آنها مى باشد نمى فهمد و آن انسان است: انه كان ظلموماجهولا.خدا آگاه است هيچ يك از كارهايى كه بندگان خدا، در شبها و روزهاى خود مى كنند از نظر خداوند پنهان نيست و او از تمام آنها خبردار است و با دانايى اش بر آنها احاطه دارد و بدانيد كه هر عضو در بدن شما، گواه او (خبر بر او) و هر يك از اعضاى بزرگ بدن شما (مثل دست و پا و غيره) سربازان او و ضمير شما (باطن شما) چشمهاى او مى باشد و آنجا كه براى شما خلوتگاه است براى او مكان آشكار به شمار مى آيد.