كسى كه دانايى دارد نبايد پيوسته خاموش باشد و كسى كه جاهل است نبايد لب بر سخن بگشايد.
حکمت 174
وقتى از تو دو دعوت مى شود كه با هم تضاد دارد يكى از آن دو باطل است (و در نتيجه ديگرى بر حق).
حکمت 175
از روزى كه حق را شناختم در آن ترديد نكردم.
حکمت 176
دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند (البته از طرف پيغمبر) و گمراه نشدم و كسى را گمراه نكردم.
حکمت 177
ظالم، فردا (فرداى قيامت) بايد پشت دست را به دندان بگزد (يعنى سخت پشيمان خواهد شد).
حکمت 178
زمان عزمت كردن از دنيا (يعنى زمان مرگ) نزديك است.
حکمت 179
آن كه براى حق چهره بگشايد (يعنى برپا خيزد و اقدام كند) هلاك مى شود (افراد نادان كه نمى توانند حق را بشناسند او را از بين مى برند).
حکمت 180
آن كه از صبر رستگار نشود از جزع و فزع و بى تابى به هلاكت خواهد رسيد.
حکمت 181
تعجب مى كنم كه مگر خلافت به آشنايى و معاشرت است و به خويشاوندى نيست.راجع به اين موضوع مولاى متقيان (ع) دو بيت شعر سرود كه معنايش اين است: اگر تو (اى ابوبكر) بر مبناى مشورت و راى مسلمين به خلافت رسيدى- پس چرا صاحبان راى در مجلس مشورت حضور نداشتند- و اگر بر مبناى خويشاوندى به خلافت رسيدى- ديگران در خويشاوندى از تو به پيغمبر نزديكتر بودند.