خطبه 154-در آفرينش خفاش - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

ذبیح الله منصوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 154-در آفرينش خفاش

اين خطبه مربوط است به خفاش با توجه به صنع خدا در خلقت اين جانور و در هزار و چهارصد سال قبل از اين كه جانورشناسى مثل امروز يك علم بزرگ نبود، اميرالمومنين (ع) در اين خطبه از لحاظ جانورشناسى چيزهايى گفته كه مطابق با واقعيتهاى امروزى علم جانورشناسى است.

سپاس خداوندى را كه با هيچ وصف نمى توان او را شناسايى كرد و آنقدر بزرگ است كه هيچ عقل قدرت ندارد خود را براى شناختنش به او نزديك كند و هيچ انديشه نمى تواند به غايت ملوك او پى ببرد.

هو الله الملك الحق المبين، و او خداوندى آن چنان بر حق و روشن است كه ديدگان قادر به بينايى او نيست و هيچ عقل، توانايى آن را ندارد او را طورى محدود نمايد كه بتوان وى را شبيه به يكى از مخلوقات كرد و چون در وهم نمى آيد نمى توان او را به چيزى مثال زد.

او، مخلوقات را بدون هيچ نمونه و مشاوره با يك رايزن به وجود آورد و در همان لحظه كه خواست خلقت به انجام رسيد و مخلوقات بدون هيچ مقاومت و منازعه، اطاعت او را گردن نهادند و عبوديت را آغاز كردند.

از لطائف صنعت خداوند و بدايع خلقت او كه نمونه اى از شگفتيها و غوامض حكمت وى مى باشد چيزى است كه در خفاشان مى بينم و در آن جانوران، روشنايى روز كه ديدگان همه موجودات جاندار را باز مى كند چشمهاى آنان را مى بندد و بر عكس تاريكى شب كه سبب بستن چشم همه موجودات جاندار مى گردد سبب گشودن چشمهاى خفاشان مى شود.

ديدگان اين جانور نمى تواند از خورشيد پرتو افكن مدد بگيرد تا اين كه مانند چشمهاى ساير جانوران در روشنايى راه خود را بيابد و خداوند اين جانور را طورى آفريده كه هنگام روز نمى تواند وارد عرصه هاى نورانى شود و در سراسر روز در پشت حجابها و درون نقاط تاريك به سر مى برد و در روز، پلك چشمهاى اين جانور فرو بسته ولى شب، كه براى همه موجودات جاندار تاريك است براى اين جانور چراغى است روشن كننده و مى تواند در شب براى به دست آوردن روزى به پرواز در آيد.

هر قدر كه شب، تيره باشد چشمهاى اين جانور را نمى بندد و او در تاريكترين شبها راه خود را هنگام پرواز پيدا مى كند.

ليكن همين كه خورشيد پرده از رخسار خود برداشت و نور آن، آن قدر بالا آمد و وسعت به هم رسانيد كه بر سوراخ سوسمارها تابيد، پلكهاى ديدگان خفاش فرو مى افتد و او
خود را براى استراحت آماده مى نمايد و با اندك آذوقه اى كه در شب به دست آورده است مى سازد.

سپاس و سبحان خداوندى كه شب را براى خفاش موقع تلاش جهت كسب روزى قرار داد و روز را براى استراحت و خواب آن جانور، و از عضلات آن حيوان برايش بال به وجود آورد تا اين كه بتواند پرواز كند و بالهاى خفاش مانند لاله گوش آدمى نه استخوان دارد نه پر، اما داراى رگهايى مى باشد كه خون در آنها جارى است و آن رگها به طور وضوح در بالهاى خفاش ديده مى شود و دو بال خفاش نه آنقدر نازك است كه پاره و گسيخته شود و نه آنقدر سنگين است كه براى او توليد زحمت نمايد و از پرواز بازش بدارد.

آن جانور هنگام پرواز فرزند خود را با خويش مى برد و فرزند طورى به مادر مى چسبد كه نمى افتد و از مادر جدا نمى شود و هنگامى كه خفاش بعد از پرواز مى نشيند، فرزندش با او فرود مى آيد و فرزند خفاش آن قدر با مادر پرواز مى كند تا اين كه بالهايش رشد نمايد و بتواند طرز بال زدن را فرا بگيرد و هنگام پرواز، بالها سنگينى بدن او را تحمل كند و از.

آن پس، فرزند با استقلال پرواز نمايد.

حمد و سبحان بر بارى تعالى و آفريدگار تمام موجودات بى آنكه نمونه و الگويى براى آفريدگان موجودات داشته باش
د.

خطبه 155-خطاب به مردم بصره

اين خطبه طبق نظريه شارحان نهج البلاغه خطاب به اهل بصره است و در اين خطبه اميرالمومنين (ع) گفت و شنودى را كه بين او و رسول الله (ص) صورت گرفته بود نقل مى نمايد و آن گفت و شنود به طورى كه در متن خطبه مى خوانيم مربوط به بروز فتنه و مساله شهادت است.

در آن روزگار فتنه، بايد كسى باشد كه بتواند وجود خود را به پروردگار عز و جل مربوط نمايد و در راه خدا با جديت كار كند.

اگر شما از من پيروى نماييد من ان شاءالله شما را راهنماى بهشت خواهم شد گو اين كه عبور از آن راه آسان نيست و سختى و مرارت دارد.

اما فلانه از اين جهت با من در مقام خصومت برآمد كه تحت تاثير احساسات زنانگى خود قرار گرفت و آتش كينه در كانون سينه او چون كوره آهنگران فوران زد و اگر از او مى خواستند كه اين عمل را با ديگرى كند نمى كرد ليكن چون همسر رسول الله (ص) مى باشد احترامش بر ما واجب است و حساب اعمال او با خداوند تعالى است.

چگونگى ايمان راه ايمان، راهى است روشنتر از تمام راهها و نورانى تر از نور تمام چراغها و كسى كه وارد راه ايمان شد به سوى اعمال نيكو هدايت مى شود و اعمال نيكو آدمى را به سوى ايمان هدايت مى نمايد و علم، به وسيله ايمان وسعت به هم مى رساند و بعد از اين كه علم آمد به وسيله آن وحشت از مرگ به وجود مى آيد و تمام كارهاى دنيا با مرگ خاتمه مى پذيرد ولى زندگى كردن در آخرت به وسيله كارهايى كه در دنيا صورت مى دهند تامين مى شود.

در قيامت بهشت به ثوابكاران و جهنم به گناهكاران نزديك مى شود و مردم دنيا راهى جز قيامت ندارند و همگى بايستى شتابان به سوى قيامت بروند و در آن راه مجال استراحت و بار انداختن وجود ندارد و بايستى تا غايت القصوى راهپيمايى نمايند.

اهل قبول در روز جزا در روز قيامت، مردم از قبرها بيرون مى آيند و به سوى قرارگاه نهايى كه براى آنها مقرر گرديده است مى روند هر منطقه اى داراى اهل قبول مخصوص همان منطقه است به طورى كه آن مناطق با يكديگر مبادله نمى شود و مردم يك منطقه، به منطقه ديگر مى روند.

امر به معروف و نهى از منكر دو پديده است از پديده هاى خداوند سبحان و هر دو واجب مى باشد ولى نه مرگ را نزديك مى كند و نه از مقدار روزى مى كاهد و من به شما توصيه مى كنم كه كتاب خدا را به كار ببنديد براى اين كه كتاب خدا حبل المتين (رشته محكم و استوار) و نورالمبين (نور آشكار) است.

كتاب خدا براى هر مرض شفاى نافع است و سيراب كننده كسى است كه تشنه باشد.

آن كه به كتاب خدا دست بزند آن كتاب نگاهدارنده اوست و آنكه قرآن را فرا بگيرد به رستگارى مى رسد.

كتاب خدا هرگز كج نمى شود تا راستش كنند و در هيچ زمان به سوى باطل نمى رود تا از راه باطل باز گردد.

از مختصات قرآن اين است كه هر قدر آن را بيشتر قرائت كنند و در نظر خواننده كهنه نمى گردد و هر كس طبق قرآن سخن بگويد همواره راستگو است و هر كس طبق قرآن عمل كند گوى سبقت را مى ربايد.

سئوال از اميرالمومنين (ع) كلام على بن ابوطالب (ع) كه به اين جا رسيد مردى برخاست و گفت اى اميرالمومنين راجع به فتنه به ما اطلاع بده و آيا تو از رسول الله (ص) پرسيدى كه فتنه چيست؟ اميرالمومنين (ع) چنين جواب داد: بعد از نزول اين كلام الهى (الم احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون) بر من آشكار شد تا زمانى كه رسول الله (ص) بين ما مى باشد فتنه بر ما وارد نمى آيد ولى پرسيدم يا رسول الله (ص) اين فتنه كه خداوند از آن به تو خبر داده چيست؟ رسول الله (ص) جواب داد يا على امت من بعد از من دچار فتنه مى شوند.

سپس گفتم يا رسول الله (ص) در روز جنگ احد وقتى عده اى از مسلمين شهيد مى شدند تو به من گفتى كه امروز، شهادت از تو دور شده است و اين گفته سبب ملالت من گرديد و تو كه ملالت مرا ديدى گفتى يا على شهادت تو بعد از من است و آن گفته مرا شاد كرد.

رسول الله (ص) از من پرسيد آيا در آن موقع (زمان شهادت تو)، صبر تو چگونه خواهد بود و مى توانى شكيبا باشى؟ جواب دادم يا رسول الله (ص) آن زمان، هنگام شكيبايى و صبر نيست بلكه زمان مژده و شكرگزارى مى باشد.

بعد رسول الله (ص) به من گفت يا على اين قوم بر اثر حرصى كه جهت
جمع آورى مال پيدا خواهند كرد در فتنه مى افتند و به اين استناد اين كه مسلمان هستند بر خداى خود منت مى گذارند كه ما مومن هستيم و به همين دستاويز از خداى خود مى خواهند كه از قهرو عذاب خداوندى مصون باشند ولى در همان حال با پيروى از هوى و هوس و به وسيله شبهه هاى كاذب، حرام خدا را، به شكل حلال جلوه مى دهند و اسم شراب را نبيذ مى گذارند كه به گمان باطل خود آن را حلال كنند و براى حلال كردن رشوه مى گويند هديه گرفته شده نه رشوه و ربا را كه حرام است موسوم به بيع (خريد و فروش) مى نمايند كه بگويند حلال مى باشد.

بعد از اين گفتار من (يعنى اميرالمومنين) پرسيدم يا رسول الله (ص) بعد از اين كه مردم مبادرت به اين كارها كردند من عمل آنها را با چه شاخص بايد مورد قضاوت قرار بدهم و آيا بايد آنان را جزو افراد مرتد بدانم يا كسانى كه در فتنه مورد آزمايش قرار مى گيرند؟ رسول الله (ص) جواب داد آنها را از كسانى بدان كه مورد آزمايش قرار گرفته اند.

خطبه 156-سفارش به پرهيزكارى

يكى از عوامل تاثير خطبه هاى اميرالمومنين (ع) در هر خواننده بالغ و عاقل، گفته هاى آن حضرت راجع به مرگ مى باشد و خواننده خطبه هاى اميرالمومنين (ع) ولو يك دنياپرست و خودپرست به شمار بيايد بعد از خواندن مطالبى كه راجع به مرگ در خطبه ها هست به فكر فرو مى رود چون عقلش به او مى گويد كه مرگ دروغ نيست و هر انسان هر قدر ثروتمند يا داراى نيروى جسمى زياد باشد عاقبت مى ميرد و هر چه از مال دنيا گردآورده در دنيا باقى مى ماند.

در اين خطبه هم اميرالمومنين (ع) صحبت از مرگ مى كند و مخافت گور را در ذهن خواننده مجسم مى نمايد تا متنبه شود و به فكر دنياى ديگر باشد.

سپاس خداوندى را سزااست كه حمد را سرآغاز و كليد نيايش خود و سبب افزونى فضل و دليل نعمتها و بزرگى خويش كرد.

اى بندگان خدا بدانيد كه روزگار همانگونه كه بر آنهايى كه در گذشته زندگى مى كردند گذشت بر كسانى كه امروز نيز زنده هستند نيز مى گذرد و آنچه رفت بر نمى گردد و هيچ چيز در روزگار، سرمدى (جاودانى) نيست و آخر روزگار مانند اول آن مى باشد و امور روزگار نيز به هم شباهت دارد و پرچمهاى آن مانند پرچمهاى يك سپاه كه پشت سر هم مى گذرد عبور مى نمايد.

روزگار براى اين كه
شما را به مرگ برساند مانند شتردارى است كه مى داند مدت هفت ماه از وضع حمل ماده شترانش گذشته و شير آنها خشك شده و لذا آنها را با سرعت مى راند و روزگار نيز با همين سرعت شما را به سوى دنياى ديگر سوق مى دهد.

اين را بدانيد كه هر كس نفس خود را با غير نفس خود مشغول نمايد (در تزكيه نفس نكوشد) دچار تاريكى، سرگردانى و مهلكات خواهد گرديد و شيطانها به سهولت او را مورد وسوسه و اغوا قرار خواهند داد و اعمال پليد وى را در نظرش زينت مى كنند و به جلوه در مى آورند.

پس بهشت عاقبت كار كسانى است كه سبقت گرفته اند (در فكر آخرت خود بوده اند) و جهنم عاقبت كار كسانى مى باشد كه از مفرطين (مرتكبين تقصير) به شمار مى آمده اند.

اى بندگان خدا بدانيد كه تقوى يك قلعه محترم است كه پناهندگان خود را از هر خطر حفظ مى كند و ناپرهيزكارى يك قلعه خوار و بدنام مى باشد كه هر كس را كه به آن پناه مى برد حفظ نمى نمايد.

اين را بدانيد كه زهر گناه يك پادزهر دارد و آن توبه و پرهيزكارى است.

اى بندگان خدا بدانيد كه خداوند راه رستگارى را براى شما آماده كرده و آن راهى است روشن و به شما فهمانيده كه زندگى شما در اين دنيا، به فنا منتهى مى شود و لذا در اين دار فنا طورى عمل كنيد كه بتوانيد براى دار بقا توشه فراهم نماييد.

خداوند شما را بدون اطلاع نگذاشته و شما را هدايت كرده تا اين كه بدانيد چگونه بايستى براى دنياى آخرت كه دار بقا مى باشد توشه فراهم نماييد.

شما در اين دنيا مانند سوارانى هستيد كه بر زين نشسته اند ولى نمى دانند چه موقع حركت براى شما صادر مى گردد و در هر لحظه ممكن است دستور حركت براى شما صادر شود.

اين چه حرص و شره مى باشد كه براى جمع آورى مال دنيا شما را گرفته در صورتى كه مى دانيد هر چه از مال دنيا جمع- آورى نماييد از شما گرفته خواهد شد و آنچه براى شما باقى مى ماند حساب آن مال است كه بايستى پس بدهيد.

اى بندگان خدا، دستورهايى كه خداوند براى اعمال نيك به شما داده طورى است كه شما بايستى با ميل و رغبت آن دستورها را به موقع اجرا بگذاريد و آنچه بر شما نهى شده چيزهايى است كه طبع شما نبايد متمايل به آنها باشد.

اى بندگان خدا، حذر كنيد (بترسيد) از روزى كه اعمال شما را وارسى مى كنند و در آن روز طورى اضطراب و وحشت بر كسانى كه بايستى حساب اعمال خود را پس بدهند چيره مى شود كه كودكان مبدل به موجودى سالخورده مى شوند.

اى بندگان خدا بدانيد كه در نفس شما (باطن شما) ناصحى است كه دائم به شما نصيحت مى كند و چشمهايى است كه همواره شما را مى بيند و مستحفظين صادقى كه به طور دادم اعمال شما را در مد نظر دارند، حتى شماره نفسهاى شما را نگاه مى دارند.

هيچ جايى در وجود شما نيست كه از نظر آنها پنهان باشد و هيچ درب بسته اى نيست كه براى آنها باز نشود.

بدانيد كه فردا يعنى فرداى معاد به امروز خيلى نزديك مى باشد و يك وقت چشم
مى گشاييد و خود را در عرصه فردا كه روز حساب است مى بينيد.

اى بندگان خدا بدانيد كه در اين دنيا هر يك از شما به سراى نهايى خود كه همانا قبر مى باشد مى رسد و آن خانه تنهايى و خانه وحشت و جايگاه غربت است.

هم اكنون آن روز را به خاطر بياوريد كه صداى آسمانى به گوش شما مى رسد و به شما دستور داده مى شود كه از قبرها بيرون بياييد و در آن روز، حق و باطل از هم جدا مى گردد (تا شما جزو كدام باشيد) و هر چيز در جاى مخصوص خود قرار مى گيرد.

پس از آن چه در اين دنيا مايه عبرت مى شود اندرز بپذيريد و از تحولها و تطورها پند بگيريد تا اين كه بتوانيد از همه آنها براى تامين زندگى در دنياى ديگر بهره ببريد.

خطبه 157-پيامبر و قرآن

در اين خطبه اميرالمومنين (ع) بعد از حمد خداوند متعال و تجليل از رسول الله (ص) و قرآن راجع به بنى اميه صحبت مى كند و مى گويد كه آنها بعد از من با عسرت زندگى خواهند كرد و به زودى از بين خواهند رفت و همانطور هم شد و خلفاى بنى اميه كه چهارده تن بودند همه به جز يكى از آنها كه براى خاندان رسالت قائل به احترام بود به سختى زندگى كردند و حكومت آنها از بين رفت.

دنيا از پيغمبران خالى بود و مردم در خواب غفلت و تيرگى جهالت فرو رفته بودند و در چنان موقع خداوند رسول الله (ص) را براى ارشاد خلق فرستاد و وى به اقوام نزديك شد و با آنچه از حجت خداوند در دست داشت رشته هايى را كه بين بندگان و خداوند گسيخته شده بود پيوند داد و نورى را كه بايستى از طرف مردم مورد پيروى قرار بگيرد به خلق ارائه داد و آن نور درخشنده قرآن است.

از قرآن بخواهيد كه براى شما صحبت كند تا بدانيد كه در قرآن همه چيز هست و دانستنيهاى مربوط به آينده در قرآن وجود دارد و آنچه مربوط به گذشته مى باشد در قرآن هست و شما مى توانيد داروى دردهاى خود را از قرآن بخواهيد و براى تنظيم و ترتيب دادن امور زندگى خود از قرآن كسب دستور كنيد.

/ 107