حکمت 073 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

ذبیح الله منصوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 073

وقتى در مورد امور، اشتباهى به وجود بيايد بايد اول آنها را با آخرشان سنجيد.

حکمت 074

اين روايت را يكى از اصحاب اميرالمومنين (ع) موسوم به (ضرار بن ضمره ضبابى) نقل كرده و نحوه نقل اين روايت اينطور است كه (ضرار بن ضمره ضبابى) نزد معاويه رفت و معاويه از او پرسيد حال على چگونه بود؟ (ضرار بن ضمره ضبابى) گفت به خداوند سوگند در تيره شب ديدم كه على بن ابى طالب (ع) در محراب عبادت خود ايستاده و ريش را به دست گرفته و مانند مارگزيده كه دچار درد غير قابل تحمل بشود آن را مى پيچيد و مى گريست و چنين مى گفت: اى دنيا، دست از من بدار، چرا متعرض من مى شوى؟.

.

.

مگر آرزومند من هستى؟ من نمى خواهم لحظه اى بيايد كه تو به من نزديك شوى و من به تو حاجت ندارم و برو ديگرى را بفريب، اى دنيا من تو را سه طلاق دادم و ديگر رجوع نخواهم كرد.

اى دنيا زندگى كردن با تو كوتاه است و ارزش تو بسيار كم و آه از قلت زاد و برگ سفر، و درازى مدت سفر، و سختى آخرين منزل.

بعد از اين كه گفته ضرار بن ضمره ضبابى تمام شد معاويه به گريه درآمد و گفت خدا ابوالحسن (يعنى اميرالمومنين (ع)) را رحمت كند و او چنين بود و تو در مرگ او چه حال دارى؟ و ضرار بن ضمره گفت مانند مادرى كه فرزندش را مقابل او سر بريده باشند.

حکمت 075

بعد از مراجعت از جنگ صفين مردى از اهالى شام از اميرالمومنين (ع) راجع به قضا و قدر سئوال كرد و پرسيد كه آيا رفتن ما به جنگ از قضا و قدر بود (يعنى از خود اختيارى نداشتيم؟) اميرالمومنين (ع) در جواب آن مرد چنين گفت: خداوند به تو رحم كند، آيا تو تصور كرده اى كه منظور، قضا و قدر حتمى است؟ اگر چنين بود ديگر تفاوت بين ثواب و عقاب، و بشارت به خوبى و بيم از بدى از بين مى رفت.

خداوند متعال به بندگان امر كرده اما با اختيار، و نهى كرده اما با ترس.

خداوند به بندگان خود كارهاى آسان را امر كرده و دستور اجراى كارهاى دشوار را نداده است.

او، براى ثواب اندك، پاداش بزرگ در نظر گرفته (كه اين يكى از دلايل اختيار بشر است) و هر كه نسبت به خدا نافرمانى كند از اين جهت نيست كه او مغلوب شده باشد و او بندگانش را مجبور نكرده كه فرمانش را اجرا كنند (كه اين هم از دلايل اختيار آدمى است).

او پيغمبران را براى بازى نفرستاده و كتابهاى آسمانى را به عبث نازل نكرده است و آسمانها و زمين و آنچه را كه بين آنها مى باشد از روى باطل به وجود نياورده است.

اين نظريه كسانى است كه كافر شدند (اين نظريه كه مردم مجبورند كارهايى را به انجام برسانند)
و واى بر آنهايى كه كافر شدند.

حکمت 076

حكمت را (كلام درست و مقرون به حقيقت را) بياموز زيرا حكمت حتى در سينه منافقان در حال تعليق وجود دارد تا فرصتى به دست بيايد و از آنها خارج شود و وارد سينه مومن گردد.

حکمت 077

حكمت متاعى است كه مومن آن را گم كرده و حكمت را فراگير ولو از منافقان فرا بگيرى.

حکمت 078

قيمت هر مرد وابسته به چيزى است كه آن را مى داند (ارزش هنرمند به هنر و صنعتگر به صنعت اوست).

حکمت 079

به شما سفارش مى كنم پنج چيز را بياموزيد ولو براى فراگرفتن آنها ركاب به بغل شتر خود بكشيد (يعنى شتاب براى رسيدن به مقصود كنيد).

اول- جز به خداوند اميد نداشته باشيد.

دوم- از هيچ چيز جز گناه نترسيد.

سوم- وقتى نمى دانيد از گفتن كلمه نمى دانم خجالت نكشيد.

چهارم- وقتى نمى دانيد از پرسيدن شرم نداشته باشيد.

پنجم- صبر داشته باشيد چون صبر براى مومن چون سر براى آدمى است و همانطور كه كالبد بى سر بدون اثر است مومن بى صبر بدون اثر مى باشد.

حکمت 080

اين كلام را اميرالمومنين (ع) به مردى گفت كه او را مورد مدح قرار مى داد، در صورتى كه در باطن عقيده اى به مولاى متقيان (ع) نداشت: من كمتر از آنم كه مى گويى و بالاتر از آنم كه در باطن تصور مى كنى.

حکمت 081

بازمانده شمشير، از لحاظ شماره و اولاد زيادتر هستند (آنهايى كه در راه حق شهيد مى شوند بازماندگانشان زيادتر از افراد ناحق مى باشند ولو فتح كنند همچنان كه دودمان اموى كه فاتح اما ناحق بودند از بين رفت).

حکمت 082

كسى كه نمى تواند بگويد نمى دانم خو را به دست هلاكت مى سپارد (وقتى نمى دانيد صريح بگوييد نمى دانم).

/ 107