خطبه 229-در بيان پيشامدها - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

ذبیح الله منصوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 229-در بيان پيشامدها

اميرالمومنين (ع) در اين خطبه مردم را آگاه مى كند كه اگر خود را اصلاح نكنند دچار روزگارى دشوار خواهند شد و به مردم مى گويد كه من چراغى هستم در تاريكى و از روشنايى من استفاده كنيد و خود را رستگار نماييد.

پدر و مادرم قربان آنهايى باد كه اسمشان در آسمانها معروف است اما در زمين كسى آنها را نمى شناسد و از اين جهت شما آنها را نمى شناسيد كه اعمال شما سبب گرديده كه امور به شما پشت كرده و رابطه خود را با حقيقت قطع كرده ايد و افراد كوچك زمام كارهاى شما را به دست گرفته اند (بر شما حكومت مى كنند) و روزگارى براى شما پيش مى آيد كه در آن، ضربت زدن با شمشير بر يك مومن از تحصيل يك درهم حلال آسانتر خواهد شد و برگيرنده بخشش بيش از دهنده عطيه، پاداش مى دهند و شما از شراب مست نمى شويد بلكه از نعمتها مست مى گرديد و بدون اين كه كسى شما را مجبور كند سوگند ياد مى نماييد و بى آنكه در مضيقه باشيد دروغ مى گوييد و اوضاع روز طورى شما را رنج مى دهد كه همانطور كه جهاز معيوب شتر پشت آن جانور را مى آزارد اوضاع روز هم شما را آزار مى دهد و آن رنج، طولانى خواهد بود و اميد رستگارى دور از دسترس شما.

اى مردم كه اينك بر شترهاى سنگين با
ر سوار هستيد عنان آنها را رها كنيد و از اطراف پيشواى خود پراكنده نشويد تا اين كه به سبب ترك وظايف مربوط به پيشواى خويش دچار فتنه گرديد و اگر دچار آن شديد راه را براى آن خالى بگذاريد و خود برگرديد چون به جان خود سوگند كه اگر دچار فتنه شويد، مومن در آن به هلاكت مى رسد و غير مسلمان از آن به سلامت مى ماند.

من در بين شما، مانند چراغ در تاريكى هستم و هر كس از روشنايى من استفاده كند راه خود را روشن خواهد يافت و رستگار خواهد شد.

بنابراين اى مردم بشنويد و به خاطر بسپاريد و گوشهاى قلبتان را باز كنيد و بفهميد.

خطبه 230-در سفارش به تقوا

دنيا، دار فنا مى باشد و كسى در جهان نمى ماند و اميرالمومنين (ع) در اين خطبه مى گويد شما كه اموات خود را به گورستان مى بريد و در خاك جا مى دهيد چطور است كه در فكر مردن خود نيستيد و نمى خواهيد بفهميد كه زندگى شما در اين جهان موقتى است و شما هم مثل آنها كه در قبر جا گرفتند وقتى از اين دنيا رفتيد، گويى كه هرگز نبوده ايد.

اى مردم شما را به تقوى و حمد خداوند تعالى به سبب نعمتهايى كه به شما مى دهد توصيه مى كنم و شكرگزار بخششهاى او باشيد.

او نعمتهاى خود را از شما دريغ نداشت ولى شما، مرتكب كارهاى ناپسند شديد معهذا خداوند باز به شما ترحم كرده مهلت داد تا اين كه از كرده خود پشيمان شويد و وارد راه راست گرديد.

به شما توصيه مى كنم كه از ياد مرگ غافل نباشيد و شما چگونه از ياد چيزى غافل هستيد كه شما را ترك نمى كند و از شما غافل نيست و چگونه انتظار داريد از كسى كه به شما مهلت نمى دهد مهلت بگيريد.

شما چرا از اموات پند نمى گيريد و مگر آنها را سوار بر دوش خود به سوى قبرستان نبرديد و آنها كه هرگز در خاك فرود نيامده بودند در آنجا فرود نيامدند.

وقتى آنها را در قبر نهاديد گويى كه آنها در اين دنيا نبودند و جزو آبادكنند
گان دنيا به شمار نمى آمدند و پندارى كه همواره مسكن آنها دنياى ديگر بوده است.

آنها (اموات) جايى را كه وطنشان بود تخليه كردند و در جايى سكونت نمودند كه خيلى از آن مى ترسيدند.

آنها ديگر نه قدرت آن را دارند كه از كارهاى ناپسند دست بكشند، نه توانايى آن را دارند كه بيشتر كارهاى خير بكنند.

آنها به دنيا علاقه پيدا كردند و دنيا آنها را فريب داد و به دنيا اعتماد كردند و دنيا آنها را تباه كرد.

خداوند شما را اى مردم رحمت كند و به جاى پيروى از دنيا به سوى منازل آخرت كه به شما دستور داده شده آنها را آباد كنيد برويد و آن منزلهايى است كه از آنجا شما را فرا مى خوانند و تشويق به رفتن به آنجا مى كنند.

اى مردم، شما اگر از هواى نفس جلوگيرى كنيد و طاعت خدا را به جا بياوريد نعمتهاى خدا را بر خود تمام خواهيد كرد (به طور كامل بهره مند خواهيد شد) و بدانيد كه فردا (فرداى كوچ كردن به دنياى ديگر) به امروز خيلى نزديك است.

وه كه ساعات روز چه زود مى گذرد و روزها در يك ماه چه زود سپرى مى شود و ماهها در يك سال چه زود منقضى مى گردد و سالهاى عمر، چه زود به پايان مى رسد.

خطبه 231-ايمان

در همين خطبه مباركه است كه كلام معروف مولاى متقيان را: سلونى قبل ان تفقدونى (از من سئوال بكنيد قبل از اين كه مرا از دست بدهيد) مى خوانيم و عنوانهاى فرعى كه در خطبه به نظر مى رسد از طرف مرحوم سيدرضى نوشته شده تا اين كه موضوعها براى خواننده از هم جدا بشود.

ايمان بر دو نوع مى باشد و يك نوع ايمانى است كه بر دلها ثابت است و نوع ديگر ايمانى است كه بر دلها عاريت است تا موقعى كه اجل (مرگ) فرا برسد بنابراين اگر شما از كسى نفرت پيدا كرديد از ظاهر كردن نفرت، خوددارى نماييد تا زمانى كه مرگ او را دريابد و در آن موقع مى فهميد كه حد نفرت شما از او چه اندازه اى است.

هجرت و هجرت، بر بنيان اوليه خود پابرجاست و در همان حد لازم است و اين را بدانيد كه خداوند به مردم زمين، چه كسانى كه ايمان خود را پنهان مى كنند و چه آنها كه ايمان خود را آشكار مى نمايند احتياجى ندارد و عنوان مهاجر، روى هيچ كس نمى آيد مگر آن كس كه حجت خدا را در زمين بشناسد.

هر كس كه حجت خداوند را شناخت و به آن اقرار كرد مهاجر است.

نام مستضعف بر كسى اطلاق نمى شود مگر اين كه حجت خداوند به او برسد و در دلش جا بگيرد ليكن مشروط بر اين كه بدان عمل كند.

ايمان كار ما، كارى است بسيار دشوار (يعنى شناسايى ما از طرف ديگران كارى است بسيار دشوار) و كسى ما را در نمى يابد مگر بندگان مومن كه خداوند قلب آنها را با ايمان، امتحان كرده باشد و جز صاحبان قلوب امين و آنهايى كه داراى عقل و انديشه وزين هستند كسى نمى تواند حديث ما را نگاه دارد (ما را بشناسد و تاريخ زندگى ما را نگاه دارد).

پرسش اى مردم قبل از اين كه مرا از دست بدهيد از من بپرسيد چون من به راههاى آسمان داناتر از راههاى زمين هستم و قبل از اين كه فتنه و فساد توسعه يابد و اختيار را از دست مردم بگيرد و انديشه و عقل مردم را از بين ببرد از من بپرسيد.

خطبه 232-سفارش به ترس از خدا

در خطبه هاى اميرالمومنين (ع) راجع به مرگ و عذاب جهنم زياد صحبت مى شود چون براى متنبه شدن آدمى در اين دنيا هيچ چيز جز يادآورى كردن مرگ موثر نيست زيرا آدمى ولو از لحاظ انديشه و تعقل جالب توجه نباشد مى فهمد كه مرگ واقعه اى است غير قابل اجتناب و هر كس در هر مرتبه كه باشد عاقبت خواهد مرد و در اين خطبه هم اميرالمومنين (ع) براى هشدار دادن به مردم از مرگ صحبت مى كند.

خداوند را به سبب بخشايش نعمتهايش سپاس مى گويم و از او براى اداى حقوقش كمك مى خواهم و او خدايى است داراى قشون قابل عزت و بزرگى باعظمت.

پيغمبر و شهادت مى دهم كه محمد (ص) بنده او و رسول او مى باشد و مردم را براى اطاعت از خداوند دعوت كرد و بر دشمنان دين غلبه نمود و سعى دشمنان براى اين كه او را از وظيفه اش باز بدارد نتيجه اى نداد.

تقوى به وسيله تقوى به خداوند پناه ببريد و بدانيد كه تقوى داراى رشته اى استوار مى باشد و يك ملجاء مرتفع است و در آنجا از خطر و ضرر ايمن هستيد و براى مرگ قبل از اين كه به سراغ شما بيايد آماده باشيد.

اين را بدانيد كه قيامت غايب است (پايان كار همه قيامت است) و براى آن كس كه عقل دارد اين اندرز كافى است و آن كس هم كه جا
هل مى باشد از قيامت عبرت مى گيرد.

قبل از اين كه كارتان به پايان برسد به فكر تنگى قبر باشيد و به خاطر بياوريد كه در آنجا گرفتار چه اندوه خواهيد شد و چگونه جزع و فزع خواهيد كرد و دنده هاى شما در قبر چگونه در فشار قرار خواهد گرفت و گوشهاى پر از خاك شما چيزى را نخواهد شنيد و به ياد بياوريد بعد از اين كه لحد را بر روى قبر نهادند در آنجا چه تاريكى حكمفرما خواهد شد و پس از اين كه قبر را پوشانيدند بر شما چه خواهد گذشت.

اى بندگان خدا، به نام خدا به شما مى گويم كه دنيا با سرعت از شما مى گذرد به طورى كه شما و قيامت به يك ريسمان بسته شده ايد (كه در نتيجه به اتفاق، راه پيما هستيد) و قيامت با علامتهاى خود به شما رسيده و سينه را بر زمين نهاده (تا اين كه مانند شتر كه زانو مى زند و سينه را بر زمين مى نهد تا اين كه بارش كنند شما را بر پشت خود قرار بدهد و ببرد).

وقتى مرگ مى آيد دنيا از اهل دنيا رو بر مى تابد و ديگر آنها را مورد پرستارى قرار نمى دهد و روز آن مانند يك ساعت مى گذرد و ماه آن مانند يك روز سپرى مى شود و تازه آن، كهنه و فربه آن لاغر به نظر مى رسد و جايگاه آن تنگ است و كارهاى درهم ريخته آن بزرگ و اخگر آن تمام نشدنى و بانگ اضطراب آور آن بلند و هيزم آن داراى شعله زياد و خاموشى آن غير محتمل و بيم دادن آن وحشت آور، و هر طرف آن تاريك و ديگهاى آن پر حرارت و امور آن رسوايى خيز مى باشد.

اما در همان حال و همان وضع آنهايى كه در درگاه خداوند پرهيزكار بودند به سوى بهشت مى روند و از عذاب ايمن هستند و آتش جهنم از آنها دور است و از محل سكونت خود راضى مى باشند.

اين افراد كسانى هستند كه عمل آنها در اين دنيا پسنديده و چشمهايشان از
خوف خدا گريان بود و شبهاى عمر آنها در اين دنيا به سبب عبادت و شب زنده دارى و استغفار روز بود و روزهاى عمرشان در اين دنيا به سبب پشت پا زدن به همه چيز جهان چون شب مى نمود.

لذا خداوند جنت را جاى بازگشت آنها قرار داد و پاداش ثواب آنها را اعطا كرد چون به آن سزاوارتر بودند و در مسكن دائم با نعمت پايدار.

بنابراين اى بندگان خدا، از چيزى كه سبب مى شود كه بندگان خوشبخت به رستگارى برسند پيروى كنيد و از چيزى كه سبب مى شود بندگان گناهكار دچار تباهى شوند دورى نماييد و خود را پيش از وقت براى مرگ آماده كنيد چون شما وثيقه چيزى هستيد كه پيش از مرگ فرستاده ايد و به آنچه در اين دنيا به جا آورده ايد سود يا زيان مى بينيد و از خداوند مى خواهيم به ما و شما توفيق بدهد كه از او و رسول او فرمانبردار باشيم و مشمول رحمت او بشويم.

در زمين ثبات داشته باشيد (البته در عمل خير و ثواب) و اگر بلا بر شما فرود مى آيد شكيبايى را پيشه كنيد و دست و شمشير خود را با هوى و هوس ناشى از زبان بازى به كار نيندازيد و براى كارى كه خداوند به شما دستور سرعت نداده شتاب نكنيد.

هر يك از شما اگر با ايمان به خدا و حق خداوند و رسول او، در بستر بيمارى بميرد اجر وى نزد خداوند فرقى با پاداش شهيد ندارد و اجر او، براثر اعمال صالح وى از خدا مى باشد و نيت خير و صادقانه اش جاى شمشير كشيدن در جهاد و شهيد شدن را مى گيرد و خداوند براى هر چيز مدتى تعيين كرده و منتهايى.

خطبه 233-در حمد خدا و لزوم تقوا

در اين خطبه بعد از حمد خداوند متعال و تجليل رسول الله (ص) مردم به تقوى توصيه مى شوند و اميرالمومنين (ع) مردم را از فريب دادن و دغلكارى دنيا برحذر مى نمايد.

خداوندى را حمد مى گوييم كه سپاس او بين آفريدگانش آشكار مى باشد و قشون او همواره فاتح است و بزرگى او عيان و غير قابل ترديد مى باشد و او را به سبب رحمتهايش و بخششهايش حمد مى گوييم.

خدايى كه شكيبايى او بزرگ مى باشد و در همه چيز با عدالت رفتار مى نمايد و آنچه را كه تاكنون گذشته و بعد از اين خواهد گذشت مى داند.

خداوندى كه با علم و حكمت خود آفريدگان را به وجود آورد بدون اينكه از نمونه اى سرمشق بگيرد و بدون اين كه در كار آفرينش به خطايى برخورد كند و بى آنكه عده اى حضور داشته باشند (تا در كار خلقت به او كمك كنند).

رسول الله (ص) شهادت مى دهم كه محمد بنده و رسول اوست و خداوند او هنگامى به رسالت فرستاد كه مردم در گمراهى بسر مى بردند و رشته هاى هلاكت مردم را شديد و محكم مى كردند و بر قلوب آنها قفل تباهى زده شده بود.

تقوى اى مردم به شما توصيه مى كنم كه تقوى داشته باشيد براى اين كه تقوى حقى است كه خداوند بر شما دارد و شما هم به وسيله تقوى مى توانيد به
خداوند اتكاء داشته باشيد.

به شما توصيه مى كنم كه براى تقوى از خداوند كمك بخواهيد و اگر مبادرت به تقوى كنيد به خداوند نزديك خواهيد شد و امروز (يعنى در اين دنيا) تقوى براى هر كس پناهگاه است و فردا راه مستقيم است به سوى بهشت.

راه تقوى، واضح و آشكار است و كسى كه از آن راه مى رود سود مى برد و گنجور تقوى نگاه دار امانت مى باشد (گنجور تقوى خداوند است).

تقوى در گذشته، بارها خود را در راه شما گذاشته (به شما اين امكان را داده كه متوسل به تقوى شويد) چون شما در فرداى بعد از اين دنيا به آن محتاج بوديد و در آن روز خداوند بندگان خود را زنده مى كند و از آنها حساب آنچه را كه به آنها اعطا گرديده مى خواهد و در آن روز معلوم خواهد شد كسانى كه در اين دنيا تقوى را پذيرفتند زياد نبودند همچنان كه خداوند مى گويد و قليل من عبادى الشكور (و معدودى از بندگان من شكرگزار مى باشند).

پس با گوش خود به سوى تقوى برويد (آنچه راجع به لزوم تقوى گفته مى شود به گوش هوش بپذيريد) و بكوشيد كه تقوى را از دست ندهيد و بيماريهاى خود را با داروى تقوى درمان كنيد و از آنهايى كه در اين دنيا فرصت را از دست دادند و تقوى را پيشه نساختند عبرت بگيريد و مبادا شما از
كسانى باشيد كه ديگران از شما عبرت بگيرند) بدانند كه شما عمر را از دست داديد بدون اين كه تقوى داشته باشيد) و در دنيا داراى طهارت و عفت روح و به آخرت اشتياق داشته باشيد.

كسى را كه بر اثر تقوى بلند پايه شده حقير مشماريد و كسى را كه دنيا بلند كرده بلند مرتبه ندانيد و از برق و جلوه دنيا خيره نشويد و گوش به آواز دنيا ندهيد و وقتى از شما دعوت مى كند به سويش نرويد و بدانيد كه رعد و برق دنيا بدون باران است و هر چه مى گويد دروغ مى باشد و كالاهايش اموال غارت است.

آگاه باشيد كه دنيا به يك زن بى عفت شباهت دارد كه خود را مى نماياند ولى پرهيز مى كند تا اين كه بيشتر بفريبد يا اين كه شبيه به اسبى است نافرمان كه هنگام تاختن از حركت باز بماند.

دنيا دروغگو و خيانت پيشه و حق ناشناس و ستيزه جو مى باشد و هرگز به يك حال نمى ماند و در هيچ موقع نمى توان به جايى كه قدم مى گذارند اعتماد كرد كه سست نباشد وقتى دنيا كسى را بالا مى برد براى اين است كه خوار و خفيف بماند.

دنيا خانه اى است ويران و كسانى كه در آن خانه به سر مى برند لحظه اى آرام ندارند و دنيا آنها را از خويشاوندانشان جدا مى كند و به رفتگانشان ملحق مى نمايد.

و زمان چاره جستن منق
ضى شده و آنچه دنيا از شر و نيرنگ پنهان كرده بود آشكار گرديده است.

و لات حين مناص (ديگر هنگام گريختن نمى باشد) و هيهات، هيهات، و به تحقيق آنچه از بين رفت از بين رفت و آنچه گذشت گذشت، و دنيا آنطور كه خود مى خواست، منقضى گرديد (نه آنطور كه مردم دنياپرست مى خواستند) و اهل آسمان و زمين بر حال آنها گريه نمى كنند و به آنها مهلت داده نمى شود (تا از آتش جهنم رهايى يابند).

خطبه 234-خطبه قاصعه

اين خطبه به نام خطبه (قاصعه) خوانده مى شود و معناى لغوى قاصعه يعنى تحقير كردن و دور كردن چون در اين خطبه صحبت از شيطان است كه از اطاعت امر خداوند براى سجده كردن بر آدم خوددارى كرد و مورد تحقير قرار گرفت و از درگاه خدا رانده شد و نكات برجسته ديگر هم در اين خطبه هست و مانند تمام خطبه هاى مولاى متقيان، كلامى است مافوق كلام بشرى.

حمد خداوندى را كه جامه عزت و كبريايى پوشيد و آن دو را مخصوص خود كرد و براى غير از خويش حرام نمود و هر يك از بندگان او كه در آن دو، خواستند با او رقابت كنند مورد لعن قرار گرفتند.

آنگاه خداوند فرشتگان مقرب را به اين شاخصها آزمود تا اين كه معلوم شود كدام يك متواضع و كدام يك مغرور هستند.

خداوند با اين كه به راز دلها آگاه بود گفت من بشر را از خاك مى آفرينم و بعد از اين كه او را آفريدم و از روح خود در وى دميدم بر او سجده كنيد و فرشتگان اطاعت كردند و بر آدم سجده كردند غير از شيطان كه آفرينش خود را برتر از آدم دانست و به استناد اصل خود تعصب ورزيد.

اين نافرمانى او را دشمن خدا و مقدم بر متعصبين و مستكبرين كرد و ابليس كسى است كه اساس عصبيت را بنا نهاد و خواست كه با خداوند منازعه كند
و جامه كبريايى بپوشد و آيا نمى بينيد كه خداوند چگونه او را به سبب تكبرش پست نمود و در دنيا رانده شد و در آخرت آتش در انتظار اوست.

اگر خداوند مى خواست آدم را طورى ديگر بيافريند مى توانست او را از نور به وجود بياورد تا اين كه درخنشدگى اش چشمها را خيره كند يا اين كه مى توانست آدم را از بوى خوش به وجود بياورد تا اين كه سراپايش عطرآگين باشد.

اگر چنين مى كرد گردنها در قبال عظمت خداوند خم مى شد اما خداوند موجودات را با طرزى مى آفريند كه از اصل آن خبر ندارند (از علت و فلسفه آن بى خبر هستند) و بدين وسيله آنها را مورد آزمايش قرار مى دهد تا اين كه غرور از آنها دور شود و خودبينى را كنار بگذارند.

عبرت بنابراين از تصميم خداوند در مورد ابليس عبرت بگيريد.

ابليس مدت شش هزار سال كه معلوم نيست از سالهاى اين دنيا مى باشد يا از سالهاى اخروى خداوند را عبادت كرد اما به سبب يك ساعت نخوت و گردنكشى نتيجه آن عبادت را از دست داد.

كيست كه بعد از شيطان دست به يك كار مانند او بزند تا اين كه براى هميشه ملعون گردد؟ البته هيچ كس.

خداوند كه يك فرشته را به سبب عدم اطاعت و ارتكاب خطا از بهشت بيرون كرد هرگز يك انسان گناهكار را وارد بهشت نخواهد نمود و احكام خداوند در مورد اهل آسمان و اهل زمين يكى است و چيزى را كه بر جهانيان حرام كرده، بر همه حرام است.

بيم دادن از ابليس اى بندگان خدا، از آن بترسيد كه دشمن خدا (يعنى شيطان) شما را مبتلا به مرض خود بكند و با نداى خويش شما را دعوت به گناه نمايد و گروه پيادگان و سواران خود را بگمارد كه شما را احاطه كنند و به جان خود سوگند ياد مى كنم كه شيطان براى هدف ساختن شما تير بر كمان نهاده و زه كمان را به تمام كشيده تا اين كه از فاصله نزديك شما را هدف قرار بدهد و در قرآن است كه او به خداوند مى گويد (اكنون كه مرا راندى من در زمين براى بندگان تو گناه به وجود مى آورم و آنها را گمراه مى نمايم).

اين گفته را شيطان از روى نادرستى بيان كرد و با انديشه اى ناصواب سنگى انداخت اما در زمين فرزندان حميت و برادرى عصبيت و يكه تازان كبر و جاهليت گفته اش را تصديق كردند و دسته اى از شما از او پيروى كرديد و او توانست كه تحريك خود را در شما قوى تر نمايد.

بعد از اين كه تحريك شيطان در دلها نيرومندتر گرديد پيروى از او كه تا آن موقع پنهان بود به شكلى آشكار درآمد و ندا در دادند و شمشير كشيدند زيرا قدرت شيطان در شما زيادتر شده بود.

او سپاه خود را به شما نزديك كرد و به شما حمله ور شد و شما را در تنگناهاى مذلت انداخت و زخمهاى سخت بر شما
وارد آورد و با نيزه چشمهايتان را كور نمود و گلوهايتان را بريد و آنگاه با زنجير شما را به سوى آتشى كه براى شما آماده شده بود راندند.

بدانيد كه شيطان بزرگترين دشمن خونين دين شما است و در دنيا براى تحريك شما به گناه، آتش افروزترين خصم مى باشد و همين كه بفهمد كه شما با كسانى دشمنى داريد مى كوشد كه آتش دشمنى را دامن بزند و دو نفر را به جان هم بيندازد.

پس نسبت به شيطان خشمگين باشيد و با خشونت و تندى او را از خود برانيد و به خداوند سوگند كه شيطان به سبب اصل شما بر قدرت خود مغرور شد و شما را بى اصل خواند و سواران خود را اطراف شما گماشت و راه را بر شما بست تا اين كه در هر جا كه شما را به دست بياورد صيد كند و انگشتانتان را قطع نمايد (قدرت را از شما سلب كند).

شما بايستى شيطان و ياران او را از خود برانيد و نمى رانيد و چون چنين است و اقدامى براى طرد شيطان نمى كنيد در حلقه اسارت او گرفتار هستيد.

براى اين كه بتوانيد شيطان را برانيد و از حلقه مذلت كه او اطراف شما به وجود آورده برهيد آتش معصيت و كينه هاى جاهليت را در قلب خود خاموش كنيد براى اين كه آن آتش و كينه ها از شيطان است و اوست كه نخوت و كينه و تمايل به فساد را در قلبها
به وجود مى آورد.

خضوع و خشوع را زينت سر كنيد (تاج سر كنيد) و تكبر و خودبينى را زير پا بيندازيد و طوق غرور را از گردن بگشاييد.

شما اگر متواضع باشيد تواضع را بين خود و بين دشمنتان (يعنى ابليس و سپاهش) حد فاصل به وجود مى آوريد و نمى گذاريد كه ابليس و سپاهش به شما برسند.

ابليس در تمام دسته ها و جامعه ها داراى ياران و پيادگان و سواران است و شما از ياران و افراد سپاه شيطان نباشيد و مثل كسى كه به پسر مادرش تكبر كرد فريب شيطان را نخوريد.

او بدون اين كه از طرف خداوند نسبت به ديگرى مزيتى داشته باشد، مغرور شد و آن غرور در قلبش كينه به وجود آورد و ابليس آتش كينه را در قلبش دامن زد و باد غرور را در دماغش دميد و بعد از اين كه برادرش را كشت دچار پشيمانى ابدى گرديد و تا قيامت، بار گناه قاتلان بر دوش او است

/ 107