نامه 021-باز هم به زياد بن ابيه
نامه اى ديگر خطاب به (زياد بن ابيه) اين نامه هم از طرف مولاى متقيان (ع) به (زياد بن ابيه) نوشته شده كه قائم مقام حاكم بصره بود و اين مرد، بعد از دشمنان اميرالمومنين (ع) شد و پسرش هم به نام (عبيدالله بن زياد) در سال شصتم هجرى كينه فرزند مولاى متقيان حضرت حسين بن على (ع) را بر دل گرفت و مى دانيم كه او از قاتلان اصلى حضرت سيدالشهداء (ع) مى باشد زيرا قشونى كه به كربلا فرستاده شد به دستور (عبيدالله بن زياد) اعزام گرديد.در برداشت از مال (بيت المال) اسراف را كنار بگذار و از ميانه روى تجاوز نكن و امروز در فكر فردا باش و بعد از وضع آنچه براى گذران تو ضرورت دارد، بازمانده را براى آينده خود (يعنى دنياى ديگر) پس انداز كن و در راه خدا انفاق نما.اگر تصور مى نمايى كه خداوند به تو پاداشى مانند اشخاص متواضع و عابد دهد در اشتباه هستى براى اين كه تو نزد خداوند از افراد سركش باشى خداوند تو را مستوجب پاداش كسانى كه صدقه مى دهند مى داند.تو همواره مشغول عيش هستى و افراد بينوا را اطعام نمى كنى و بيوه زنان و تهيدستان را يارى نمى دهى و در اين صورت چه انتظار پاداش از خداوند دارى؟ آن كس مى تواند انتظار پاداش داشته باشد كه اعمال خير خود را پيشاپيش بفرستد و هر كس، مرهون اعمال خويش مى باشد والسلام.
نامه 022-به ابن عباس
نامه اى به عبدالله بن عباس اين نامه را مولاى متقيان (ع) به عبدالله بن عباس نوشته و او را از آنچه در دنيا از دست داده يا ممكن است از دست بدهد تسلى مى دهد.آدمى گاهى از اوقات از به دست آوردن چيزى كه انتظار تحصيل آن را نداشته خرسند مى گردد و گاهى بر اثر از دست دادن چيزى كه از اساس نمى بايستى براى تحصيل آن مى كوشيد غمگين مى شود.اما تو اى عبدالله عباس، در مورد آنچه در دنيا يافته اى خرسند مباش و در مورد آنچه در دنيا از دست مى دهى غمگين مشو و در قبال از دست دادنيهاى دنيا شكيبا باش چون شادمانى تو بايستى براى آخرت باشد و سعى كنى كه وسايل رستگارى و سعادت خود را بعد از مرگ فراهم نمايى.نامه 023-پس از آنكه ضربت خورد
قسمتى از وصيت مولاى متقيان (ع) اين نامه، در واقع قسمتى از وصيت مولاى متقيان (ع) است بعد از اين كه مورد ضربت عبدالرحمن بن ملجم قرار گرفت و مرحوم سيدرضى مى گويد قسمتى از اين كلام در يكى از خطبه هاى حضرت هست ولى چون در اين كلام موضوع ديگر هم وجود دارد تكرار آن را ضرورى دانستيم.وصيت من به شما اين است كه هيچ چيز را با خداوند شريك نكنيد و سنت رسول الله (ص) را حفظ نماييد و پيوسته اين دو ركن ايمان را محترم بداريد و اگر همواره رعايت اين دو ركن را بكنيد، هيچ زمان دچار سرزنش نخواهيد شد.من ديروز مصاحب شما بودم و امروز براى شما سبب عبرت هستم (بر اثر آنچه كه بر من وارد آمده) و فردا از شما دور خواهم شد.اگر باقى ماندم كه اختيار خونخواهى در دست من خواهد بود و اگر مردم كه به ميعاد خود كه مرگ است ملحق مى شود و اگر عفو كردم (ضارب را عفو كردم) به خدا نزديكتر خواهم شد و چون نيكوكارى ماجور خواهد بود شما هم عفو كنيد و مورد رحمت خداوند قرار بگيريد و خداوند آمرزنده است.به خدا سوگند كه اين مرگ سبب كراهت من نمى گردد و از برخوردش ناراضى نيستم و در مورد مرگ چون تشنه اى هستم كه آب را يافته و جستجو كننده اى كه به مقصد خود رسيده و آنچه نزد خداوند مى باشد شايسته خوبان است.
نامه 024-وصيت درباره دارايى خود
مصرف دارايى اميرالمومنين (ع) بعد از رحلت او شارحان نهج البلاغه مى گويند كه اميرالمومنين (ع) اين وصيت را در مورد مصرف دارايى اش بعد از مرگ او پس از مراجعه از جنگ صفين كرد.در اين زمان، پناه خدا، على بن ابيطالب (ع) براى رضايت خداوند و رسيدن به بهشت به اين ترتيب در مورد دارايى خود دستور مى دهد و اميدوار است به لطف خداوند قرين آرامش هميشگى گردد.من، پسرم، حسن بن على را وصى خود قرار مى دهم تا اين كه امور دارايى مرا بر عهده بگيرد و آن را به مستحقان و مستمندان انفاق كند و اگر براى حسن اتفاقى افتاد پسرم حسين وصى من خواهد بود و آنچه بايد تصميم بگيرد به انجام خواهد رسانيد و سهم ميراث فرزندان فاطمه، به اندازه سهم ميراث ساير فرزندان على است و از اين جهت فرزندان فاطمه را وصى خود كرده ام كه سبب رضايت خداوند و رسول الله (ص) و مايه شرف و احترام خويشاوندى با پيغمبر باشد.هر كه وصى من و مسوول رسيدگى به دارايى من باشد بايستى دارايى مرا همانطور كه هست اداره نمايد (يعنى نفروشد) و از ثمرات دارايى انفاق كند و نبايستى حتى نهالى از نخلستانها را بفروشد تا اين كه نخلها تكثير گردد و وضع نخلستانها بهتر از امروز شود.هر يكاز كنيزانم كه از من داراى فرزند هستند يا اين كه بار دارند بعد از من روى فرزند خود مى باشند و من آنها را آزاد مى كنم و حتى اگر فرزندشان بميرد باز داراى آزادى خواهند بود و ديگر نام و عنوان كنيزى به آنها اطلاع نمى شود و در زندگى صاحب اختيار خود خواهند بود.
نامه 025-به مامور جمع آورى ماليات
دستور اميرالمومنين (ع) براى دريافت زكوه اين دستور، به صورت بخشنامه، از طرف اميرالمومنين (ع) براى محصلين صادر شده و محصلين كسانى بودند كه مى بايستى از مردم زكوه بگيرند و بعد از جمع آورى به بيت المال تحويل بدهند و ما در اين بخشنامه مى بينيم كه مولاى متقيان (ع) چقدر نسبت به موديان زكوه عطوفت داشته و چگونه محصلين را مانع از آزار و تهديد موديان شده است.با ترس از خداوند و تقوى بر خداوندى كه شريك ندارد اقدام به جمع آورى زكوه كن و به هوش باش كه مسلمانى را نترسانى و طورى رفتار نكنى كه سبب كدروت مسلمان شود و به هوش باش كه بيش از آنچه خدا مقرر كرده از هيچ مودى زكوه نگيرى.وقتى وارد منطقه اى شدى قدم به خانه هاى مسلمين نگذار و در سرآب آنها فرود بيا و آنگاه با ملايمت و متانت به طرف آنها برو و سلام بده و در تحيت صرفه جو منما (يعنى با بى اعتنايى و سرسرى با آنها تعارف نكن) و به آنها بگو اى بندگان خدا من از طرف خليفه و جانشين رسول الله (ص) مى آيم و او مرا دريافت حق خدا و زكوه به سوى شما فرستاده و اگر دارايى شما، وضعى دارد كه بايستى حق خدا را بدهيد آن را براى خليفه بفرستيد.اگر كسى كه طرف خطاب تو قرار گرفته گفت(نيست) ديگر به او مراجعه نكن (گفته او مبنى بر اين كه مشمول زكوه نيست كفايت مى كند و ديگر نبايد از او مطالبه زكوه كنى) اما اگر گفت هست بى آنكه او را وحشت زده كنى و يا به سببى باعث آزارش شوى، با وى برو، و آنچه از زر و سيم به تو داد بگير و اگر داراى گاو و شتر مى باشد بدون اجازه وى به دواب نزديك نشو براى اين كه بيشتر آن چهارپايان متعلق به او مى باشد و هنگامى كه بعد از كسب اجازه به دواب نزديك شدى با ديدگان حريص و ستمگر آن جانوران را از نظر نگذران و در مورد چهارپايان عملى نكن كه سبب عدم رضايت صاحب آنها شود و سپس دارايى او را به دو قسمت تقسيم كن و او را در انتخاب هر يك از آن دو قسمت آزاد بگذار و سپس قسمت ديگر را به دو قسمت تقسيم نما و باز او را در انتخاب هر يك از آن دو آزاد بگذار.به اين ترتيب دارايى او را آن قدر تقسيم كن و او را براى انتخاب هر يك از قسمتها آزاد بگذار تا آنچه كه حق خداوند مى باشد باقى بماند و آنگاه حق خدا را از او بگير.حتى در آن موقع اگر گفت كه تقسيمها باطل است، آنچه را كه به عنوان زكوه از او گرفته اى مسترد بدار و دوباره، به همان ترتيب، شروع به تقسيم اموال او بكن تا اين كه حق زكوه تعيين شود و از ا
و بگيرى.از گرفتن شتر پير و داراى دست و پاى معيوب كه ديگر نمى تواند كار كند خوددارى كن.در همه حال كسى را از طرف خود متصدى امور گرفتن زكوه بكن كه امين و طرفدار حق باشد و حق خدا را بين مسلمانان تقسيم نمايد و از هيچ كس بيش از حقى كه بايد بدهد نگيرد و امين تو، بين مسلمين، بايد مهربان و نيكورفتار باشد و كسى را نيازارد و نرنجاند و آنگاه آنچه از حق خدا گرفته اى و نزد تو موجود است براى ما بفرست تا در مواردى كه خداوند مقرر كرده بين مستحقان تقسيم شود.امين تو كه زكوه شتر را دريافت مى نمايد نبايد بين شتر شيرده و بچه شيرخوارش جدايى بيندازد و نبايد طورى شير ماده شتر را بدوشد كه بچه اش بى شير بماند و نبايد طورى از آن حيوان سوارى بگيرد كه خسته و درمانده اش كند و بايد بين شترانى كه به سوى ما مى فرستد، هنگام سوارى، تساوى برقرار نمايد و اگر پاى شترى مجروح است و نمى تواند به طور عادى راه پيمايى كند، طورى او را به حركت درآورد كه رنج نبرد و شتران را از راههايى بگذراند كه در آنها علفزار و آب وجود داشته باشد و به حيوانات فرصت بدهد كه در علفزار بچرند تا اين كه فربه و سالم به ما برسند تا اين كه به دستور خدا و سنت رسول الله (ص) بين ك
سانى كه مستحق هستند تقسيم شوند و آنچه گفته شد براى تو پاداشى شايسته و سبب رستگارى است ان شاءالله (اگر خدا بخواهد).
نامه 026-به يكى از ماموران زكات
نامه اى خطاب به عاملان وصول زكوه اين نامه را هم اميرالمومنين (ع) به شكل بخشنامه براى عمال خود و به خصوص آنها كه مامور وصول زكوه هستند صادر كرده است.از عمال خود مى خواهم كه در امور پنهانى و در آنجا كه جز خدا كسى ناظر اعمال آنها نيست پرهيزكار باشند و همان كار را كه در ظاهر مى كنند در باطن هم به جا آورند و اگر چنين كنند حق بندگى خداوند را به جا آورده اند.از عمال خود مى خواهم با مردم به طورى ناپسند رفتار نكنند و دروغ نگويند و ناسزا بر زبانشان جارى نشود و از مسلمين روى برنتابند چون آنها برادران دينى آنان مى باشند.آگاه باش از اين زكوه كه از موديان دريافت مى كنى تو را نيز نصيب و بهره اى است و همانطور كه حق تو را به طور كامل تاديه مى كنيم تو هم حق مردم را ادا كن وگرنه در روز قيامت دشمنان زياد خواهى داشت و واى بر حال كسى كه دشمنان او در روز قيامت مستمندان و فقراى بى حق شده يا كسانى كه وام در راه غير معصيت گرفته اند ولى رنج كشيده اند باشد و واى بر حال كسى كه ابن السبيل (در راه ماندگان كه هزينه ادامه مسافرت را ندارند) حق خود را از وى بخواهند.هر كس كه در امانت خيانت كند در اين دنيا دچار پستى مى شود ودر آخرت ذلت او از اين دنيا زيادتر مى شود و بزرگترين خيانت، خيانت به امت و بدترين دغل كارى، دغل كارى در كار رهبران است.والسلام.
نامه 027-به محمد بن ابوبكر
نامه اى خطاب به محمد بن ابوبكر والى مصر اميرالمومنين (ع) محمد بن ابوبكر را مانند پسر خود دوست مى داشت معهذا وقتى او را به حكومت مصر منصوب كرد اين نامه را به وى نوشت و او را متنبه كرد كه وظايف حكمرانى خود را به درستى به انجام برساند.در مورد مردم مصر خفض جناح داشته باش (از غرور فرود بيا و تواضع كن) و برخورد خود را با آنها ملايم كن نه اين كه به يك نفر نگاه تند بيندازى و ديگرى را با محبت بنگرى چون اگر چنين بكنى توانگران از ظلم تو به سود خويش بهره گيرى مى كنند و زيردستان از عدالت تو مايوس مى شوند.شما كه جزو بندگان خدا هستيد بدانيد كه خداوند به تمام كارهاى ظاهر و باطن و آشكار و نهان رسيدگى مى كند و اگر از خداوند عذاب ببينيد، چون كيفر عمل شما است، لذا خودتان به خويش ستم كرده ايد و اگر از خداوند پاداش دريافت نماييد منتوج كرم و رحمت اوست.شما اى بندگان خدا بدانيد كه مردم پاك ايمان ، از اين جهان بهره مى گيرند و در سود بردن از دنيا با سكنه آن شريك هستند و آنگاه خواهند گذشت ولى دنياپرستان در سود آخرت آنها شريك نخواهند بود.آنها (بندگان پاك خدا) در اين دنيا بهترين مسكن را اختيار كردند و بهترين طعام را خوردند و از نعمت ديگر دنيا بهره مند شدند و آنگاه با توشه اى خوب دنيا را براى آخرت ترك نمودند و در دنياى ديگر مجاور با حق شدند.از نزديك شدن مرگ بترسيد و براى پذيرفتن آن آماده شويد و مرگ وقتى مى آيد يا با خير همراه است (براى بندگان مطيع خدا) كه در آن صورت بيم نبايد داشت يا اين كه با ناگوارى همراه مى باشد (براى بندگان غير مطيع) و آن كس كه عاقل است طورى عمل مى كند كه مرگ براى او گوارا باشد و به سوى بهشت برود و هر كس كه اين روش را پيش نگيرد تيره بخت مى باشد و به سوى جهنم رود.شما اى بندگان خدا به سوى مرگ مى رويد و اگر توقف كنيد يا فرار نماييد، در هر دو حال، گرفتار مرگ هستيد و مرگ از سايه شما، به شما نزديكتر است و همين كه فرا رسيد، زندگى دنيوى شما در يك لحظه برچيده خواهد شد.پس تا نمرده ايد از جهنمى كه قعر آن ناپيدا و رنج آن تمام نشدنى است بترسديد و آنجا مكانى است كه نشانه اى از رحمت در آن يافت نمى شود و عذرى را از كسى نمى پذيرند.اينك كه زنده هستيد و نيرو داريد از خدا بترسيد و به پاداش او اميدوار باشيد.اين دو (ترس از خداوند و اميدوارى به پاداش او) با هم مربوط است چون اميدوارى بنده به خداوند به اندازه بيم از اوست و بهترين بنده نزد خدا، كسى است كه بيشتر از او بترسد.اى محمد بن ابوبكر تو را آگاه مى كنم كه من تو را بر بزرگترين قشون خود در مصر فرمانروا كرده ام و بايستى بر هوى و هوس خود، با تمسك به ايمان، غلبه كنى و در بقيه عمر، با استقامت از دين خود دفاع نمايى و هيچ يك از آفريدگان خدا را با اعمال ناپسند نيازارى و ناراضى نكنى تا اين كه خداوند از تو راضى باشد و وقتى بنده خدا از عمل كسى راضى و خشنود گردد خداوند هم از عمل او خشنود مى شود.نماز را در موقع معين بخوان و هرگز به استناد اين كه بيكار هستى موقع خواندن نماز را جلو نينداز و نه به سبب كار فراوان زمان خواندن نماز را عقب نبر و آگاه باش كه كارهاى نيك تو موكول به اين است كه اوقات نمازت منظم باشد.اطلاع داشته باش كه بين آن كس كه پيشواى عدالت مى باشد و كسى كه پيشرو تبه كارى مى شود فرق است همانگونه كه بين دوست رسول الله (ص) و دشمن پيغمبر خدا تفاوت وجود دارد و اين دو نزد خداوند يكسان نيستند.يك روز رسول الله (ص) به من گفت من در امت خود نه براى مومن بيم دارم نه از مشرك متوحش هستم براى اين كه مومن كه طاعت خداوند را مى كند تحت پناه خداوند است و خدا او را از هر گونه تباهى دور نگاه مى دارد و مشرك هم به سبب اين كه خدا را نمى پرستد كيفر خود را مى بيند ولى من از آنهايى براى امت خود بيم دارم كه به ظاهر خود را وفادار به دين نشان دهند و در باطن كارى مى كنند كه هر مسلمان از آن روى بر مى گرداند و اين افراد منافق هستند كه من از آنها براى امت خود بيم دارم.