براى من دو تن به هلاكت مى رسند يكى آن كه مرا خيلى دوست دارد و ديگرى آن كه با من خيلى دشمن است و بهتان ناحق مى زند (نظير اين بيان در كلمات قصار گذشته نيز گفته شده است).
حکمت 462
توحيد آن است كه راجع به خدا تصور و توهم نكنى و عدل آن است كه او را به چيزى متهم نسازى (هر چه قابل تصور و توهم باشد مخلوق است نه خالق و بشر نمى تواند در مورد عدل خدا اظهار نظر كند و بگويد فلان كار خدا عادلانه هست يا نيست).
حکمت 463
با داشتن دانايى نبايد همواره ساكت بود و با نادانى سخن گفتن به خير و صلاح نيست.اين كلام را اميرالمومنين (ع) هنگام ادعاى استسقا (طلب باران) بيان نمود: خدايا، به ما ابرهايى عطا نما كه مطيع و پر آب باشند (نه ابرهاى نافرمان كه سيراب نمى كنند).
حکمت 464
به اميرالمومنين (ع) گفتند براى چه موى سفيد خود را تغيير رنگ نمى دهى و مولاى متقيان گفت: خضاب كردن مو، علامت زينت و شادى است در صورتى كه ما جامعه اى عزادار هستيم (يعنى عزاى حضرت رسول الله (ص)) را داريم.
حکمت 465
پاداش مجاهدى كه در راه خدا كشته شود بيشتر از كسى كه عفت و پاكدامنى دارد نيست و شخص پاكدامن نزديك است كه فرشته اى از فرشتگان خدا بشود.
حکمت 466
قناعت ثروتى است كه كاهش نمى پذيرد.
حکمت 467
اين كلام را اميرالمومنين (ع) خطاب به زياد بن ابيه (بعد از اين كه وى را به جاى عبدالله بن عباس به حكومت قسمتى از فارس گماشت) ايراد كرد: از رعيت پيشاپيش ماليات نگير و با رعايا با عدالت رفتار كن و از بيراه رفتن و ستمگرى برحذر باش چون بيراه رفتن سبب آوارگى رعايا مى شود و ستمگرى حاكم، كار را به شمشير مى كشاند (سبب خونريزى مى شود).
حکمت 468
بزرگترين گناهان، گناهى است كه كسى آن را ناچيز بگيرد.
حکمت 469
خداوند از نادانان نخواست كه دانا شوند مگر پس از اينكه از دانايان خواست كه به نادانان دانش بياموزند.
حکمت 470
بدترين برادران كسى است كه انسان از او به رنج افتد.