حکمت 461 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

ذبیح الله منصوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 461

براى من دو تن به هلاكت مى رسند يكى آن كه مرا خيلى دوست دارد و ديگرى آن كه با من خيلى دشمن است و بهتان ناحق مى زند (نظير اين بيان در كلمات قصار گذشته نيز گفته شده است).

حکمت 462

توحيد آن است كه راجع به خدا تصور و توهم نكنى و عدل آن است كه او را به چيزى متهم نسازى (هر چه قابل تصور و توهم باشد مخلوق است نه خالق و بشر نمى تواند در مورد عدل خدا اظهار نظر كند و بگويد فلان كار خدا عادلانه هست يا نيست).

حکمت 463

با داشتن دانايى نبايد همواره ساكت بود و با نادانى سخن گفتن به خير و صلاح نيست.

اين كلام را اميرالمومنين (ع) هنگام ادعاى استسقا (طلب باران) بيان نمود: خدايا، به ما ابرهايى عطا نما كه مطيع و پر آب باشند (نه ابرهاى نافرمان كه سيراب نمى كنند).

حکمت 464

به اميرالمومنين (ع) گفتند براى چه موى سفيد خود را تغيير رنگ نمى دهى و مولاى متقيان گفت: خضاب كردن مو، علامت زينت و شادى است در صورتى كه ما جامعه اى عزادار هستيم (يعنى عزاى حضرت رسول الله (ص)) را داريم.

حکمت 465

پاداش مجاهدى كه در راه خدا كشته شود بيشتر از كسى كه عفت و پاكدامنى دارد نيست و شخص پاكدامن نزديك است كه فرشته اى از فرشتگان خدا بشود.

حکمت 466

قناعت ثروتى است كه كاهش نمى پذيرد.

حکمت 467

اين كلام را اميرالمومنين (ع) خطاب به زياد بن ابيه (بعد از اين كه وى را به جاى عبدالله بن عباس به حكومت قسمتى از فارس گماشت) ايراد كرد: از رعيت پيشاپيش ماليات نگير و با رعايا با عدالت رفتار كن و از بيراه رفتن و ستمگرى برحذر باش چون بيراه رفتن سبب آوارگى رعايا مى شود و ستمگرى حاكم، كار را به شمشير مى كشاند (سبب خونريزى مى شود).

حکمت 468

بزرگترين گناهان، گناهى است كه كسى آن را ناچيز بگيرد.

حکمت 469

خداوند از نادانان نخواست كه دانا شوند مگر پس از اينكه از دانايان خواست كه به نادانان دانش بياموزند.

حکمت 470

بدترين برادران كسى است كه انسان از او به رنج افتد.

/ 107