در زمان خلافت عمر بن الخطاب، عده اى از مسلمين به عمر گفتند كه خانه كعبه داراى مقدار زيادى وسايل زينت است، آنها را بردار و صرف تقويت سپاه اسلام بكن، خانه كعبه احتياج به وسايل تزيين ندارد.عمر بن الخطاب راجع به اين موضوع از اميرالمومنين (ع) سئوال كرد و مولاى متقيان (ع) گفت: قرآن كه بر رسول الله (ص) نازل شد، دارايى را به چهار طبقه تقسيم كرد و رسول الله (ص) بر طبق احكام قرآن آن چهار نوع دارايى را تقسيم نمود، اول ميراث مسلمين كه بعد از مرگشان به وارث آنها داده مى شد، دوم غنايم جنگى كه پيغمبر آنها را به كسانى كه مستحق بودند مى داد.سوم خمس (يك پنجم سود بازرگانى) كه پيغمبر (ص) از روى دستور خداوند، مصرف آن را تعيين مى كرد.و چهارم صدقات (كه زكوه هم جزو آن است) كه پيغمبر (ص) موارد مصرف آن را تعيين مى نمود و در آن چهار نوع مصرف اموال، دارايى خانه كعبه منظور نمى گرديد در صورتى كه آن روز هم دارايى خانه كعبه وجود داشت و خدا و پيغمبر او، آن دارايى را فراموش نكرده بودند.تو هم اى عمر بن الخطاب مثل پيغمبر اسلام در داراى كعبه دخل و تصرف نكن.عمر از تصرف اموال كعبه صرف نظر كرد و به اميرالمومنين (ع) گفت اگر تو نبو دى ما با اين عمل (تصرف اموال كعبه) مفتضح مى شديم.
حکمت 263
دو نفر را كه هر دو از بيت المال سرقت كرده بودند نزد اميرالمومنين (ع) آوردند و يكى از آن دو غلام بيت المال بود و ديگرى نبود.اميرالمومنين (ع) گفت غلام بيت المال مستوجب حد شرعى نيست چون قسمتى از بيت المال قسمت ديگر را خورده است، ولى ديگرى مستوجب حد و قطع شدن دست مى باشد.
حکمت 264
اگر در اين محل لغزش (دوران خلافت) پاهاى من استوار بماند چيزهايى را تغيير خواهم داد.
حکمت 265
با علم اليقين بدانيد كه هر بنده هر قدر داراى حيله و داراى شدت در كار باشد خداوند بيش از آنچه براى او مقدر كرده به وى نمى رساند و يك بنده هر قدر ناتوان باشد آنچه خداوند براى وى مقدر كرده از او نمى گيرد.هر كس كه اين نكات را بداند در زندگى از راحتى و آنچه بايد به او برسد بهره مند مى شود و هر كس كه از اين نكات غافل باشد در زندگى دچار زحمت و زيان خواهد شد.كسانى هستند كه از فرط نعمت به عذاب نزديك مى شوند و كسانى هستند كه بر اثر اينكه گرفتار و مبتلا مى باشند مورد احسان و نيكى قرار مى گيرند.لذا اى كسى كه شنونده اين كلام هستى در شكرگزارى بكوش و از شتاب در كارها بكاه و به آنچه خداوند از روزى به تو مى دهد قانع باش.
حکمت 266
علم خود را مبدل به جهل نكنيد و يقين خود را مبدل به ترديد ننماييد و وقتى عالم شديد، علم خود را مورد عمل قرار بدهيد و هنگامى كه يقين حاصل كرديد قدم به جلو بگذاريد (اقدام كنيد).
حکمت 267
طمع، انسان را بعد از اينكه به چشمه اى رسانيد بدون اين كه بتواند آب بنوشد برمى گرداند.طمع ضامنى است كه به عهد خود وفا نمى كند.طمع سبب مى شود كه آب در گلوى نوشنده آن گير كند.هر قدر ارزش و جلوه چيزى كه آدمى خواهان آن است زيادتر باشد از دست دادن آن موجب اندوه بزرگتر مى گردد.آرزوهاى (غير معقول و دنيوى) چشمهاى آدمى را نابينا مى كند.گاهى كسى در انتظار چيزى هست ولى نصيبى به او مى رسد.
حکمت 268
خدا يا به تو پناه مى برم از اينكه ظاهرم نزد مردم زيبا باشد و با طنم نزد تو زشت.خدايا به تو پناه مى برم از اينكه به وسيله رياكارى نزد مردم ظاهرم را حفظ نمايم در صورتى كه تو از باطن من آگاه هستى.خدايا به تو پناه مى برم از اين كه براى راضى كردن مردم با رياكارى از رضايت و اكرام تو دور گردم.
حکمت 269
به خداوندى سوگند كه از قدرت او شب كرديم و به ظلمتى رسيديم كه از روز به وجود مى آيد و به او سوگند كه چنين و چنان نبوده است.
حکمت 270
فايده يك كار كوچك كه همواره و منظم به انجام برسد بيش از يك كار بزرگ است كه نامنظم اجرا گردد.
حکمت 271
اگر عبادتهاى مستحب، عبادتهاى واجب را از بين مى برد، از مستحب صرفنظر كنيد.