تقوى، رهنمود روشن انسان مى باشد.
آن كه تو را سخن گفتن آموخته بر تو حق دارد و با او خشونت نكن.
براى ثبوت نزاكت تو اين بس كه هر چه مى دانى براى ديگرى بد است از آن اجتناب نمايى.
كسى كه در مصايب شكيبايى پيشه كند مانند آزادگان صبر خواهد كرد و اگر نكرد چون افراد ابله فراموش خواهد نمود (مرور زمان عاقبت مصايب را از يادش مى برد).
فرزند (اشعث بن قيس) زندگى را بدرود گفته بود و اميرالمومنين (ع) ضمن تسليت دادن به او گفت: اگر بر مصيبت خود صبر كردى كارى خوب انجام داده اى و پاداش خواهى داشت وگرنه چون چهارپايان فراموش خواهى كرد.
اميرالمومنين (ع) در مورد صفات دنيا گفته است: دنيا فريب دهنده و زيان رساننده و زودگذر است.
خداوند دنيا را آنقدر كوچك مى داند كه رضايت نداد به وسيله دنيا به دوستانش پاداش و به دشمنانش كيفر بدهد.
سكنه دنيا مانند مسافرين يك كاروان هستند كه براى رفع خستگى توقف كرده اند اما رئيس قافله بانگ مى زند برخيزيد و حركت كنيد كه موقع رحيل مى گذرد.
اميرالمومنين (ع) به پسرش حسن بن على (ع) چنين گفت: اى پسرك من، از اموال دنيا چيزى را نگذار كه بعد از تو بماند، زيرا اگر چيزى را بگذارى براى يكى از اين دو جا به جا گذاشته اى.
يا براى كسى كه بندگى خدا را مى كند و از راه طاعت به نيك بختى مى رسد اما تو در آن كار چون مال خود را از دست داده اى زيان مى بينى.
يا شخصى كه تو مال خود را براى او مى گذارى طاعت خدا را نمى كند و مبادرت به معصيت مى نمايد و زندگى اش تباه مى شود كه تو در آن تباهكارى به وى كمك كرده اى و سزاوار نيست كه تو، وبال هيچ يك از اين دو را بر خاطر داشته باشى.
اين كلام اميرالمومنين (ع) را اينطور هم روايت كرده اند: مالى كه اينك در دست تو مى باشد قبل از تو، از آن ديگران بوده و بعد از تو از آن ديگران خواهد شد و تو اگر اين مال را بجا بگذارى به يكى از اين دو نفر خواهد رسيد: (باقى روايت مطابق است با روايت اول).
شخصى در حضور اميرالمومنين (ع) بدون تفكر و تامل گفت استغفرالله.
اميرالمومنين (ع) به او گفت آوخ بر تو، آيا مى دانى چه برزبان آورده اى؟ استغفار داراى مرتبه اى بس بلند است و كلامى است كه حاوى شش معنى مى باشد و هر كس آن را بر زبان مى آورد بايستى شش شرط را به انجام برساند.
اول اين كه بر گذشته خود پشيمان شده باشد.
دوم اين كه تصميم بگيرد كه براى هميشه از كارهاى ناپسند كه مى كرد پرهيز نمايد.
سوم اين كه حقوقى كه مردم بر او دارند ادا كند تا اين كه مورد عنايت پروردگار قرار بگيرد.
چهارم اين كه هر واجبى كه از تو ساقط شده است بجا بياورى (مثل نماز و روزه و غيره).
پنجم اين كه گوشتى كه بر اثر معصيت در تو به وجود آمده از بين برود و بعد با اعمال ثواب گوشت تازه در تو به وجود بيايد.
ششم اين كه همانگونه كه در گذشته از لذت گناهكارى برخوردار شده اى زحمت عبادت را بر خود هموار نمايى.
وقتى اين شش شرط در تو جمع شد آن وقت مى توانى بگويى استغفرالله.
بردبارى كردن مانند آن است كه آدمى قبيله اى داشته باشد (همان طورى كه يك قبيله به آدمى كمك مى كند بردبارى هم كمك مى كند.
)