ترجمه نهج البلاغه

فتح الله کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 651/ 297
نمايش فراداده

خطبه 180-پيوستگان به خوارج

اين كلام آن حضرت است كه فرمود: (و قد ارسل رجلا من اصحابه) در وقتى كه فرستاده بود مردى را از اصحاب خود را (يعلم له علم قوم) كه بداند از براى او خبر گروهى را (من جند الكوفه) از لشكر شهر كوفه (هموا باللحاق بالخوارج) كه قصد كرده بودند پيوستن به خارجيان را (و كانوا على خوف منه عليه السلام) و بودند آن گروه ترسان و هراسان از آن حضرت عليه السلام.

(فلما عاد اليه الرجل) چون بازگشت به سوى آن حضرت آن مرد (قال له) فرمود مر او را (اامنوا) آيا ايمن بودند (فقطنوا) پس اقامت نمودند (ام جبنوا) يا ترسيدند (فظعتوا) پس كوچ كردند و به جانب خوارج شتافتند؟ (فقال الرجل بل ظعنوا يا اميرالمومنين) پس گفت آن مرد كه اقامت ننمودند بلكه كوچ كردند اى اميرمومنان (فقال عليه السلام) پس آن حضرت فرمود كه (بعدا لهم) دورى و هلاكت باد ايشان را (كما بعدت ثمود) همچنانكه هلاك شدند قوم ثمود در زير زمين (اما لو اشرعت الاسنه اليهم) بدانكه اگر راست كرده شود نيزه ها به سوى ايشان (و صبت السيوف) و ريخته گردد شمشيرها (على هاماتهم) بر فرقهاى آن مردودان (لقد ندموا) هرآينه پشيمان بودند (على ما كان منهم) بر آنچه واقع شد از ايشان (ان الشيطان اليوم) به درستى كه شيطان امروز (قد استقلهم) خواسته است تفريق و هزيمت ايشان را (و هو غدا) و او فردا (متبرى ء منهم) بيزارشونده است از ايشان (و مخل عنهم) و رهاكننده و بيرون رونده از ايشان (فحسبهم بخروجهم) پس بس است ايشان را عقوبت بيرون رفتن ايشان (من الهدى) از راه راست (و ارتكاسهم) و وا پس كرده شدن ايشان (فى الضلال و العمى) در گمراهى و كورى (و صدهم عن الحق) و بازداشتن ايشان از راه ايمان (و جماحهم) و سركشى ايشان (فى التيه) در بيابان حيرانى و سرگردانى استعاره فرموده لفظ جموح را از براى خروج ايشان از فضيلت عدل به طرف افراط و تفريط بر جهل ايشان به مطالب خود.