و نيز در حديث ورود يافته كه: من سن سنه سيئه فعليه وزرها و وزر من عمل بها الى يوم القيامه.
يعنى هر كه وضع كند راه بد را پس بر او است گناه آن بدعت و بر دست گناه آن كسى كه بدان راه بى راه عمل كرده باشد تا روز قيامت.
و مرد دوم از آن دو مرد كه ابغض مردمان است به سوى خدا.
(رجل قمش جهلا) مردى است كه جمع كرده و فراهم آورده نادانى را.
(موضع فى جهال الامه) به سوى فعل قبيحى كه مى شتابند ايشان در آن.
و در بعضى روايت به صيغه مجهول واقع شده يعنى وضيع و دنى گردانيده شده است در ميان جاهلان امت به اين معنا كه از اشراف الناس نيست.
(غار فى اغباش الفتنه) سعى كننده است در ظلمتهاى فتنه و فساد.
و در بعضى روايت اغطاش به طاء مهلمه آمده كه همان به معناى ظلمت است و غار به راء مهلمه كه به معناى غافل است يعنى بى خبر است در ظلمات خصومات عباد كه مهتدى نمى شود به تخليص آن.
(عم بما فى عقد الهدنه) كوردل است به آنچه در عقد صلح است از اسباب مصلحت در مصالحه نمودن در ميان مردمان و جاهل است به نظام امور مصالحه.
(قد سماه) به تحقيق كه نام نهاده اند او را.
(و اشباه الناس) اشخاص مردمان.
(عالما) دانا به علوم شريعت.
(و ليس به) و حال آن كه نيست دانا.
و مراد به اشباه ناس جهالند و اهل ضلالند كه در صورت به انسان مانند و در علوم و اخلاق مخلوعند از لباس انسانيت.
(بكر) بامداد كرد.
(فاستكثر) پس بسيار خواست.
(من جمع ما قل منه خير) از جمع آوردن آن چيزى كه اندكى از او بهتر است.
(مما كثر) از آنچه بسيار است.
مراد فكرهاى فاسد و انديشه هاى بيهوده است در مسائل باطله و شبهات و آراء مضله و اين بديهى است كه قليل آن بهتر از كثير است.
بدان كه لفظ بكر مستعار است از براى سبقت نمودن در اول عمر به سوى جمع شبهات و آراء باطله از اول يعنى از اول عمر تا حين وفات جمع شبهات مضله نمود.
و در بعضى روايت جمع واقع شده منونا و بنابراين جمله اى كه بعد از او است صفت او باشد و ماء مصدريه يا موصله است و جمع به معناى مجموع مى باشد يعنى: استكثار نمود از جمع كرده شده كه قلت آن بهتر است از كثرت.