ترجمه نهج البلاغه

فتح الله کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 651/ 71
نمايش فراداده

خطبه 021-در توجه به قيامت

در اين خطبه نيز تهديد عاصيان و انذار طاغيان مى نمايد و مى گويد اى غافلان.

(فان الغايه امامكم) پس بدرستى كه غايت يعنى بهشت و دوزخ در پيش شما است.

و اينها را غايت خوانده زيرا كه غايت انسان به اين هر دو منتهى است و نهايت ايشان به آن منقضى است.

كقوله تعالى: فريق فى الجنه و فريق فى السعير (و ان ورائكم الساعه) و بدرستى كه در عقب شما است ساعت يعنى قيامت يا موت كه قيامت صغراست.

(تحدوكم) مى راند شما را.

استعاره فرموده لفظ وراء را از براى ساعت و وصف نموده آن را به صفت حدا به اعتبار آنكه مهروب منه است و مهروب منه خلف هارب است يعنى همچنانكه شخصى از امر مكروهى مى گريزد و آن امر در عقب او مى شتابد و مى راند او را، همچنين شما از ساعت مى گريزيد و آن در عقب شما سعى مى كند و شما را مى دواند و چون حال بر اين منوال است و رسيدن ساعت به شما بى قيل و قال.

(تخففوا) سبك شويد در اين سفر پرخطر به قطع علائق و رفع عوائق كه آن زهد حقيقى است و روى آوردن به قبله اصلى و منازل سابقين.

(تلحقوا) تا لاحق شويد به مطلوب حقيقى كه آن جوار قرب حضرت الهى است.

(فانما ينتطر باولكم) پس به تحقيق كه انتظاركشيده و چشم داشت شده اند به لاحق شدن به پيشينيان.

(آخركم) پسينيان شما.

وصف (انتظار) مستعار است از براى مطلوب الهى از جميع خلقان كه آن وصول ايشان است به ساحل عزت چه نظر عنايت او سبحانه به جميع ايشان بر هدايت است يعنى كمال مطلوب او سبحانه آن است كه جميع خلقان به منازل سابقان رسند و از حضيض چاه مذلت شيطانى به مدارج اوج شرف جاه سبحانى برآيند.

(قال السيد) گفته است سيد رضى الله عنه.

(ان هذا الكلام لو وزن) بدرستى كه اين كلام اگر برابر كرده شود.

(بعد كلام الله سبحانه) بعد از كلام حق سبحانه و تعالى.

(و كلام رسوله صلى الله عليه و آله و سلم) كلام پيغمبر او صلى الله عليه و آله و سلم.

(بكل كلام) به هر كلامى از كلامها.

(لمال به) هرآينه ميل كند كلام آن حضرت به جميع آن كلامها.

(راجحا) از روى رجحان و افزونى.

(و برز عليه) و غالب شود بر او.

(سابقا) از روى سبقت در فضيلت.

(فاما قوله عليه السلام) پس اما قول آن حضرت صلوات الله و التحيه كه: (تخففوا تلحقوا فما سمع) پس شنوده نمى شود.

(كلام اقل منه) كلامى كه كمتر باشد از او.

(و مسموعا) و از روى شنيده شده يعنى از روى عبارت.

(و لا اكثر محصولا) و نه بيشتر از او از وجه فائده.

(و ما ابعد غورها من كلمه) و چه بعيد ساخته است اين مقوله را از آن كلمه رفيعه.

(و انقع نطفتها من حكمه) و چه آغشته گردانيد آب قليل صافى آن را از حكمت.

(و قد نبهنا) و به تحقيق كه تنبيه كرده ايم ما.

(فى كتاب الخصايص) در كتاب خود كه مسمى است به خصائص.

(على عظم قدرها) بر بزرگى قدر و مرتبه آن كلام.

(و شرف جوهرها) و بر شرف و بزرگوارى گوهر عالى رتبه آن فقره.