حضرتش عليه السلام فرمود:
به كسى كه در حضورش گفت: »استغفرالله« مادرت به داغت نشيند! آيا دانى كه استغفار چيست؟ استغفار بلند جايگه برجستگان است و آن نامى بود بر شش معنا: نخستش پشيمانى بود بر آنچه گذشته، دوم اراده ى بازنگشتن به آن هرگز و سوم اينكه به بندگان حقوق شان را پردازى تا كه خداى را پاكيزه ديدار كنى و بر تو گناهى نبود و چهارم اينكه به هر بايسته اى كه بر تو بوده و تباهيديش روآرى تا كه حقش را انجامى و پنجم به گوشتى پردازى كه از ناروا روييده و با اندوه آبش كنى تا كه پوست را به استخوان چسبانى و ميان شان گوشت تازه رويد، ششم اينكه تن را رنج فرمانبرى چشانى آن سان كه شيرينى گناه را چشانديش، آنگه است كه مى گويى: استغفرالله!
حضرتش عليه السلام فرمود:
بردبارى هميارى همگانى است!
حضرتش عليه السلام فرمود:
بيچاره آدمى زاد! نهان فرجام، نهفته بيمارى، نگاشته كردار، پشه اى آزاردش و گلومى گلوگيردش و خوى بوناك كندش!
حضرتش عليه السلام فرمود:
آنك كه در ميان يارانش نشسته بود كه زنى زيبا بر آنان گذشت. ياران با چشم هاشان بدرقه اش كردند فرمود عليه السلام:
هان كه ديدگان اين نران بلند پروازست و هان كه همان انگيزه ى شور مستى شان است! پس آنك كه يكى تان به زنى نگرد كه شگفتدش بايد كه زنش را نزديكى كند، چرا كه او هم زنى بود چون زنش!
مردى از مارقان گفت: »خداى اين كافر را كشدش، چه دانا بود!« ياران پريدند تا كشندش، فرمود عليه السلام:
رهاييدش! كه آنچه او را بود تنها ناسزايى بود به ناسزايى يا گذشتى بود از گناهى!
حضرتش عليه السلام فرمود:
در خردمنديت آنچه راه هاى تباهيت را از رستگاريت برايت بازشناساند تو را بس!
حضرتش عليه السلام فرمود:
نيكى را كردار ورزيد و زان چيزى ناچيز ندانيد كه كوچكش بزرگ بود و اندكش بسيار! و هيچ يك تان نگويد: هان كسى در كردار نيك ز من برترست كه به خداى چنان بود! هان كه نيكى و بدى را كنندگانى بود، پس هر چه زان دو رهاييدش كنندگانش جاى تان را گيرند!
حضرتش عليه السلام فرمود:
هر كه درونش را بهسازد، خداى برايش برونش را ساماند و هر كه براى آيينش كردار ورزد خداى كار دنيايش را روا سازد و هر كه آنچه را كه ميان او و خداى بود نكو كند، خداى آنچه را كه ميان او و مردم بود نكو سازد!
حضرتش عليه السلام فرمود:
بردبارى پرده اى است پوشنده و خرد شمشيرى برنده، پس كاستى هاى خردت را با بردباريت بپوش و خواهشت را با خردت بكش!
حضرتش عليه السلام فرمود:
هان كه خداى را بندگانى بود كه خداى به سود بندگان به دهش ها ويژه ساخت شان تا آنكى كه بخشندشان در دست شان نگه داردشان و آنك كه ندهندشان زانان جدا سازدشان، آنگه به ديگران گرداندشان!
حضرتش عليه السلام فرمود:
بنده را نسزد كه به دو خوى پشت دهد: تندرستى و توانگرى، آنى كه تندرست بيندش ناگه ناخوش شود و آنى كه توانگر بيندش ناگه بينوا گردد!