درباره معاويه به خدا سوگند معاويه هوشمندتر از من نيست لكن او نابكار و حيله باز و گناهكار است. اگر ناخوشايندى نابكارى نبود همانا كه من هوشمندتر مردم بودم اما هر نابكارى گناه است و هر گناه كفر، و هر نابكار را درفشى است كه روز رستاخير به آن شناخته مى گردد. به خدا سوگند كه فريب نيرنگ او در من تاثير نمى كند و در برابر قدرتها ناتوانى نشان نمى دهم.
به سلوك در راه روشن وعظ مى كند اى مردم در راه رستگارى از كمى اهل آن وحشت مكنيد. همانا كه مردم بر خوانى نشسته اند كه سيرى آن كوتاه و گرسنگى آن دراز است. اى مردم، آنچه انسان را (در ثواب و عقاب سهيم يكديگر مى گرداند) همانا رضامندى و اعراض مى باشد! ناقه ثمود را مردى تنها پى كرد، پس خداى عموم آن قوم را گرفتار عذاب فرمود چه، همه بر عمل آن يكنفر رضا دادند پس خداى سبحان گفت: فعقروها فاصبحوا نادمين (ناقه را پى كردند پس روز ديگر پشيمان بودند). پس سرزمين آنان چنين شد كه مانند آهن تفته كه در زمين نرم فرو رود در زمين فرو رفت اى مردم هر كس كه راه راست پيمايد به آبادانى رسد، و هر كس به بى راهه رود در بيابانى بى آب و علف قرار گيرد.
از آن مولا روايت كرده اند كه به هنگام به خاكسپارى سيده النساء فاطمه زهراء عليهاالسلام آنسان كه گويى با رسول اله در مقابل قبر او راز دل مى گويد اين سخنان را گفت: اى فرستاده خدا از من و از دخترت كه در جوار تو فرود آمده است و در پيوستن به تو شتاب كرد بر تو سلام باد اى رسول خدا بردبارى من از دورى برگزيده تو كم است و طاقت، پس از دورى او از دست رفته است. اما تاسى من به مفارقت گرانبار تو و سنگينى مصيبت تو جاى شكيبايى است همانا تو را بر لحد قبرت نهادم و روانت بين گردن و سينه من قبض گرديد. پس: انالله و انا اليه راجعون (ما از خداييم و ما به سوى او بازگردنده گانيم) (سوره بقره آيه 156( همانا كه وديعه باز پس گرفته شد و رهينه اخذ گرديد اما اندوه من جاودان است و شب من به بيدارى خواهد گذشت تا خدا براى من سراى تو را كه در آن اقامت دارى برگزيند. دخترت تو را از ظلم امت تو كه بر او رفت آگاه خواهد كرد. همه ماجرا و حال را از او جويا شو. اين همه ستم بر ما رفت و چنين است ماجرا، حالى كه از عهد تو زمانى دراز نگذشته است و ياد تو از ميان نرفته است، و بر شما دو تن سلام باد، سلام بدرود كننده از سر مهر، نه سلام كينه ورز و دل تنگ. پس، اگر بروم نه از روى ملالت است و اگر باز ايستم نه از روى بدگمانى به چيزى است كه خداى به بردباران وعده داده است.