ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 107
نمايش فراداده

خطبه 208-گله از قريش

در تظلم و شكايت از قريش بار الها من از تو يارى مى خواهم كه انتقام مرا از قريش و از كسانى كه به آنان يارى كردند بستانى. چه، آنان رشته خويشاوندى با مرا بريدند و حق مرا تباه ساختند و براى منازعه با من در حقى اجماع كردند كه از ديگران به آن برترى داشتم و گفتند: هان حق آنست كه بگيرى و حق آنست كه از آن ترا باز دارند. پس غمزده شكيبا باشد يا با دريغ جان بسپار. پس ديدم كه در آن هنگام جز خاندان خويش، يار و مدافع و مساعدى ندارم پس دريغ ورزيدم كه مرگ بر آنان تازد. پس به خار در چشم و نوشيدن آب با استخوانى در گلو بردبارى كردم و براى فرو خوردن خشم به چيزى تلخ تر از حنظل و دردناكتر از دم شمشير در دل صبر كردم. سيد شريف فرمايد: اين خطبه در اثناى خطبه پيشين گذشت اما در اينجا به علت اختلاف دو روايت آن را آورديم.

در ياد كردن از كسانى كه براى جنگ با او- عليه السلام- به بصره رفتند ... پس بر كارگذاران من و گنجينه داران بيت مسلمانان كه در دست من بود و بر مردم مصر كه همه بر طاعت و بر بيعت من بودند سر زير كردند، بين آنان اختلاف كلمه انداختند و جماعتشان را بر من به فساد كشيدند و بر شيعه من هجوم آوردند و بر آنان جستند و با نيرنگ طايفه اى از آنان را كشتند و طايفه اى شمشيرشان را به دندان گرفتند و با آن شمشيرها زد و خورد كردند تا خداى را با راستى ملاقات كردند.

خطبه 209-عبور از كشته شدگان جمل

وقتى بر طلحه بن عبدالله و عبدالرحمن بن عتاب بن اسيد كه در روز جمل كشته شده بودند گذشت همانا كه ابومحمد در اين مكان غريب افتاده است. آرى، به خدا سوگند مرا ناخوشايند بود كه قريش زير سينه هاى ستارگان كشته افتاده باشند. به خونخواهى از بنى عبد مناف دست يافتيم. و بزرگان بنى جمح از دست من گريختند. به سوى امرى گردن كشيدند كه اهليت آن را نداشتند و بى آنكه به مقصود رسند گردنشان درهم شكست.

خطبه 210-در وصف سالكان

در چگونگى سالك راه الى الله سبحانه همانا كه خرد را زنده مى كند و نفس را مى كشد تا كالبد سمين و سنگينش كوچك و لاغرى مى گردد و اخلاق تندش به نهان نرم مى شود و جانش صفا مى گيرد و روشنى پر نور بر او مى تابد. پس، راه را بر او روشن مى سازد و به آن نور، سالك راه حق مى گردد و پيوسته درها او را به باب سلامت و كمال و سراى اقامت مى راند، و به اين دليل كه دل خود را در راه خدا به كار برده است و پروردگار خويش را به آن خرسند كرده است، پاهاى او با استقرار و آرامش بدنش، در محل امن و راحت استوار مى گردد

خطبه 211-در ترغيب يارانش به جهاد

با اين خطبه اصحاب را به جهاد برمى انگيخت خداوند شكر نعمتهاى خود را از شما مى خواهد و امر خلافت خود را به شما واگذاشته است. و در محدوده عمرتان به شما مهلت داده است تا براى به دست آوردن جايزه با يكديگر مسابقه دهيد. پس كمر همت بربنديد و آنچه را كه مانند جامه بلند پا پيچ شما مى گردد ببريد كه تصميم و خوشگذرانى با يكديگر جمع نمى آيد. بسا كه خواب تصميم هاى روزانه را درهم شكست و تاريكى شبانه همتها را نابود ساخت.