هر چه به شمار آيد سرآيد و هر چه شدنى است فراز آيد.
پايان هر كار را مى توان با آغاز آن سنجيد.
ضرار فرزند حمزه ضبائى گفت بر معاويه وارد شدم و سخن از احوال اميرمومنان (ع) رفت و گفت: گواهى مى دهم كه او را در محلى ديدم حالى كه پرده شب درآويخته بود و او در نمازگاه خويش ايستاده محاسن در دست چون مار گزيدگان در تب و تاب، گريستى و گفتى: اى دنيا اى دنيا دست از من بدار، و بخود پرداز. آيا براى فريفتن من خودآرايى مى كنى، يا آرزومند منى؟ مهر تو را در دل من جاى مباد هيهات، ديگرى را بفريب، مرا به تو نيازى نيست، همانا كه تو را سه طلاقه كرده ام و در آن بازگشتى نيست. زندگى در تو كوتاه، و منزلت تو ناچيز، و اميد به تو خوار است، واى از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت حسابگاه.
گزيده اى از سخنان مفصل امام (ع) در پاسخ مردى شامى كه پرسيد: آيا گذار ما به شام به قضاى خداى و به فرمان قدر بوده است؟: واى بر تو، شايد قضا را امرى لازم، و قدر را امرى ناگزير دانسته اى. اگر چنين بود، هر آينه پاداش و كيفر بيهوده بود و نويد و بيم بيجا مى نمود. خداى پاك بندگان را به اختيار و آزادى عمل فرمان داد، و با بيم دادن، از كار ناروا بازداشت، و به كار آسان مكلف ساخت. و به كار دشوار وا نداشت و اندك كار نيكوشان را پاداش بزرگ عطا فرمود و بندگان را از روى ناگزيرى به سركشى بر نينگيخت و به ناخواه به نافرمانى وا نداشت و پيمبران را به بازيچه نفرستاد، و آسمانها و زمين و آنچه را بين آنهاست به بيهوده نيافريد: اين پندارها، گمان كسانى است كه از حقيقت روى بر تافته اند. واى از عذابى كه بر كفر ورزان فرود آيد.
حكمت را از هر كجا كه باشد، فرا گير. همانا كه حكمت در سينه منافق ناآرام است تا از آن بيرون رود و در سينه مومن كه از صاحبان آنست قرار گيرد.
حكمت و خرد، گمشده مومن است. پس آن را فراگيريد هرچند از اهل نفاق.
بهاى هر كس به ميزان سودمندى اوست. (سيدرضى گويد: اين كلام را نمى توان بهايى يافت يا سخن خردمندانه اى را با آن برابر دانست يا كلمه اى را به آن سنجيد).
شما را به پنج سخن اندرز مى گويم كه اگر براى شنودن آن جهان زير پاى گذاريد روا باشد : بايد كه جز به پروردگار اميد مبنديد، و جز از گناه خويش بيم مكنيد، و اگر از شما چيزى پرسند كه ندانيد از گفتن نمى دانم شرمنده مباشيد، و از آموختن آنچه ندانيد آزرم نداشته باشيد. و نيز شما را به شكيبايى پند مى دهم، چه، آنسان كه سر نشانه حيات تن است صبر نشانه ايمان است. پس همان گونه كه تن بى سر را زندگى نيست دل ناشكيبا را ايمان نيست.
به مردى كه در ستايش امام (ع) زياده روى كرد حالى كه به دشمنى آن بزرگوار متهم بود، گفت: من، فروتر از آنم كه مى گويى و فراتر از آن كه مى انديشى.
به سربازان اندكى كه در جهاد با دشمن حق به فيض شهادت نرسيدند خداى عمر درازتر و فرزندان بيشتر عنايت فرمايد.