از وى (ع) معناى اين كلام خداى تعالى پرسيدند: (فلنحيينه حياه طيبه) (بنده صالح را به زندگى پاكيزه زنده داريم). گفت آن زندگى پاكيزه قناعت است.
با آن كس به شركت پيمان بنديد كه روزى فراخ به او روى آورده باشد، چه، مشاركت با او، توانگرى را شايسته تر و روى آوردن بهره و نصيب را سزاوارتر است.
در معناى قول خداى بيچون كه فرمايد: (ان الله يامر بالعدل و الاحسان) (همانا كه خداى به عدل و احسان فرمان مى دهد). فرمود: عدل ، انصاف دادن است و ستم نكردن و احسان، دست بخشش گشودن.
به آن كس كه با كوتاه دستى، (توانايى بخشش اندك) عطابخش باشد، دست بلند (قدرت بخشش بسيار) عطا گردد. (سيدرضى گويد: به نظر من معناى اين سخن آن است كه مالى كه شخص در راه خير و احسان انفاق كند- اگر چه اندك باشد- خداى مزد او را بسى بزرگ خواهد داد، و غرض از (دو دست) در اين جمله عبارت است از دو نعمت، يكى بزرگ و ديگرى كوچك. امام (ع) ميان نعمت بنده و نعمت پروردگار تعالى با عبارت (كوتاه) و (بلند) تفاوت گذاشته است . اين يك را با كلمه (كوتاه) توصيف فرموده است و آن يك را با كلمه (بلند)، چه، نعمتهاى پروردگار نسبت به نعمت مخلوق، ابدى و بى شمار است. چه، اصل و منشاء همه نعمتها از خداوند است. همه نعمتها از او ناشى است و به او باز مى گردد).
به فرزند خويش حسن (عليهماالسلام) فرمود: هرگز كسى را به مبارزه دعوت مكن، اما اگر تو را به آن فراخوانند بپذير، چه، آن كس كه تو را به پيكار فراخواند ستمكار است و ستمكار بازيچه هلاك.
خصلتهايى است كه زن را بسى پسنديده است و مرد را بسى ناپسند: گردنكشى و ترس و امساك. پس، زن اگر گردنكش و متكبر باشد، هيچكس را تمكين نكند و به حريم عرض خويش راه ندهد، و اگر خسيس باشد، مال خويشتن و شوى خويشتن نگاهدارد، و اگر كم جرات و ترسنده باشد از هر پيشامد كه مايه بدنامى تواند بود بپرهيزد.
از مولا (ع) وصف خردمند را پرسيدند و فرمود: خردمند اوست كه هر چيز را به جاى خويش بكار برد. گفتند: صفت بيخرد چيست؟ گفت : وصف او گفتم. (سيدشريف رضى گويد: يعنى جاهل اوست كه هيچ چيز را به جاى خود نگذارد پس، گويى ترك كردن صفت خردمند، صفت بى خرد است چه، خلاف وصف عاقل، وصف جاهل است).
به خداى سوگند كه دنياى شما در چشم من از استخوان پاره خوك در دست جذامى، بى ارزشتر است.
گروهى به هواى پاداش ، بندگى خداى كنند. اينگونه عبادت، از آن سوداگران است. طايفه اى از ترس، و آن، عبادت بردگان است و قومى از سر شكر، و آن عبادت آزادگان است.
زن، همه مايه گرفتارى است، بزرگتر گرفتارى، همدمى با اوست كه از آن گريزى نيست.