ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 189
نمايش فراداده

حکمت 261

مردم در دنيا بر دو گونه عمل كنند، مردمى كه در دنيا براى دنيا كوشند، اينان، به دنيا از آخرت بازمانند. از تنگدستى بازماندگان خود بيم كنند اما از تهيدستى خويش ايمن باشند، پس، عمر بر سر كار ديگران گذارند. گروهى ديگر در اين سراى براى سراى ديگر كوشند. اينان را روزى مقدر، بى كوشش فرا رسد و حظ دو جهان نصيب گردد و نعمت هر دو سرا به دست آيد، در پيشگاه حضرت حق منزلتى عظيم دارند و از خداى حاجتى نخواهند كه از برآوردن آن دريغ فرمايد.

حکمت 262

آورده اند كه به روزگار فرمان عمر بن خطاب نزد او از زيورهاى كعبه و بسيارى آن سخن رفت. عده اى گفتند اگر اين زيورها برگيرى و سپاهيان اسلام را برگ و ساز فراهم آورى به صواب اوليتر. كعبه را زيور به چه كار آيد؟ عمر قصد اين كرد و على اميرمومنان (ع) را از آن پرسيد على (ع) او را گفت: قرآن بر پيمبر (ص) فرود آمده و اموال در آن بر چهار قسم تعيين شده است: اموال مسلمانان كه آن را به فريضه ها بين وارثان تقسيم كرده غنيمتهاى جنگى، و آن را به كسانى كه استحقاق آن را دارند واگذاشته است، ديگر خمس، و آنرا آنجا معين كرده، كه معين كرده است، و صدقات ، و آن را آنجا مقرر فرموده كه مقرر فرموده است. آن روز، زيور كعبه بر جاى بود با اينهمه خداى آن را در همان حال واگذاشت و اين واگذارى نه از روى فراموشى بود و موضع آن بر پروردگار پنهان نبود پس تو آن را به همان حال بگذار كه خداى و پيمبرش گذاشتند. آنگاه عمر به مولا (ع) گفت: اگر تو نبودى هر آينه رسوا مى شديم، و زيورها را به همان حال واگذاشت.

حکمت 263

روايت كرده اند كه به عرض مولا (ع) رسيد كه دو مرد، از بيت المال دزدى كرده اند، يكى، بنده اى از مال بيت المال خريدارى شده، آن ديگرى بنده اى نه از بيت المال. مولا (ع) فرمود: آن بنده، كه خود از بيت المال مسلمانان است و مالى از بيت المال خورده است كيفرى بر او نيست، اما آن يك، در خور كيفرى سخت است و فرمان داد تا بر او حد جارى كنند.

حکمت 264

اگر در اين آشوبگاه پاى من استوار گردد، بسى از امور را كه دگرگون سازم.

حکمت 265

با علم يقين بدانيد كه خداى بنده اى را بيش از آنچه در علم الهى به نام او مقرر افتاده است ندهد اگر چه آن بنده در چاره جويى چالاك، و در طلب سختكوش و در نيرنگ بازى زبردست باشد. و ميان هيچ بنده با آنچه در علم الهى به آن نامزده شده است حايلى قرار ندهد، اگر چه آن بنده ناتوان، و در چاره انديشى ناتمام باشد. هر كس به اين نكته عارف باشد و به آن رفتار كند، در كسب سود، از همه دل آسوده تر باشد و آن كس كه به مقتضاى اين لطيفه عمل نكند و در آن شك داشته باشد در گرفتارى و دل مشغولى، از همه گرفتارتر. بسا غرقه نعمت كه گام گام به خشم خداى نزديكتر شود، و بسا مبتلاى بلا كه مايه نيكبختى او گردد. پس اى پند نيوش، بر شكر بيفزاى و از شتاب بكاه و به روزى مقدر بساز.

حکمت 266

علم خود را جهل مكنيد و يقين خويش را شك مسازيد. آن هنگام كه مى دانيد، عمل كنيد، و آن وقت كه يقين داريد پاى پيش گذاريد.

حکمت 267

طمع پرتگاهى است كه هر كه در آن پاى نهاد نابود گشت و هرگز به سلامت نرست، و ضامنى است كه به پيمان وفا نكند. بسا نوشنده آب كه پيش از سيراب شدن، آب گلوگيرش گردد. ارزش چيزى كه مطلوب است هر چند بزرگتر، اندوه از دست دادنش بيشتر. آرزو، چشم بصيرت كور گرداند. بسا نصيب كه به سوى آن كس رود كه در پى آن نبوده است.

حکمت 268

بار خدايا به تو پناه مى برم از اين كه آشكار من در چشم باريك بينان پسنديده نمايد، اما نهان و سيرت من ناپسند تو افتد. به تو پناه مى برم اگر در دل- كه تو به آن آگاهى - با مردم ريا ورزم تا در نظرها پسنديده جلوه كنم و به بندگان تو نزديك گردم اما در پيشگاه تو كردارم ناپسند باشد و از رضاى تو دور افتم.

حکمت 269

سوگند به ذات بيچون كه پاسهاى پايان اين تيره شب را به مشيت او سپرى مى كنيم از اين شب تارى لبخند روزى روشن بر خواهد دميد، و در آن روز، چنين و چنان روى خواهد داد.

حکمت 270

كارى كوچك كه به رغبت پى آن گيرى، از كارى بزرگ كه ملالت افزايد، اميدپرورتر.