بردبارى قبيله است.
بينوا فرزند آدم كه او را پايان روزگار نهان است، و بيماريها در كمين، كردارش محفوظ است، پشه اى به او آزار مى رساند و آب گلوگيرش مى گردد و او را مى كشد و قطره اى عرق او را بويناك مى سازد.
چنين گفته اند كه حضرت او (ع) در ميان ياران نشسته بود، زنى زيباروى بر آنان بگذشت و جماعت سخت چشم بر او دوختند، آنگاه مولا (ع) گفت: همانا كه چشم اين نرينگان آزمندانه مى نگرد و اينگونه نگريسن مايه هيجان آنان است، پس اگر يكى از شما به زنى نظر افكند و آن زن وى را شگفتى زده ساخت، بايد كه با همسر خود هم بستر گردد، چه آن زن نيز زنى همچون همسر اوست. يكى از خوارج گفت: چه داناست، خدا او را كافر بكشاد. ياران كشتن او را از جاى برجستند و امام (ع) فرمود: دست نگهداريد: همانا كه سزاى دشنام دشنام است يا بخشايش گناه.
تو را خرد اين بس، كه راه گمراهى و راه راست بر تو روشن گرداند.
عمل خير به جاى آوريد، هيچ كار نيكو را كوچك مشماريد كه كوچك آن بزرگ است، اندك آن بسيار و هيچيك از شما هرگز مگوييد: آن ديگرى به كار خير از ما شايسته تر است كه اگر چنين گوييد به خداى سوگند كه همچنان خواهد شد. همانا كه گروهى شايسته كار خيرند و گروهى سزاوار كار شر، پس هر گاه خير يا كار شرى را رها كنيد اهل آن به جاى شما به آن دست خواهند زد.
هر كس نهان خويش را اصلاح كند خداى آشكار وى را اصلاح فرمايد و هر كه به كار دين خود دست زند خداى كار دنياى او كفايت نمايد و هر كس بين خويش و خداى خويش را نيكو گرداند خداى بين او و مردمان را نيكو سازد.
بردبارى پرده اى است پوشاننده و خرد شمشيرى برا، پس كمبودهاى اخلاقى خود به بردبارى بپوشانيد و هوس به خرد نابود سازيد.
خداى را بندگانى است كه آنان را براى سود بندگان خود به نعمتها مخصوص مى گرداند و تا هنگامى كه دست بخششگر دارند آن نعمتها در دستشان باقى مى گذارد چون از بخشش دريغ ورزند، نعمت از آنان باز مى گيرد و به دست ديگران مى سپارد.
بنده را نبايد كه به دو خصلت اعتماد كند: عافيت و توانگرى، كه ناگاه در اثناى تندرستى او را بيمار بينى و در اثناى توانگرى تنگدست.
كسى كه نزد مومنى از حاجت خود شكايت برد گويى به پيشگاه الهى شكايت برده باشد و آن كس كه نزد كافر از نياز خود عرض شكايت كند گويى از خداى شكوه كرده باشد.