ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 34
نمايش فراداده
اى بندگان خدا كجايند آنان كه زيستند و از ناز و نعمت برخوردند آنانكه عمر به عطا يافتند و به نعمت رسيدند و دانش آموختند و دانستند، چشمشان گشوده شد، و مهلت بدست آوردند و به بازى گذراندند، سلامت يافتند پس فراموش كردند مهلتى دراز نصيبشان شد و عطاياى جميل به دست آوردند و از عذاب بيمشان دادند و به نعمتهاى بزرگ وعده يافتند و از گناهان مهلك و عيبهاى خشم انگيز حق ترسانده شدند. اى صاحب دلان و هوشياران، اى صاحبان چشم و گوش آيا از امر خدا گريزگاهى و جاى رهايى يا پناهگاه يا تكيه گاه يا جاى فرار و بازگشت به دنيا وجود دارد؟ پس چگونه باز گردانيده مى شويد و به چيزى فريفته مى گرديد همانا كه نصيب هر يك از شما از زمين به اندازه درازا و پهناى اندام شماست، حالى كه چهره تان خاك آلود باشد. هم اينك اى بندگان خدا، طناب مرگ بر گردن شما فشار نمى آورد و روان شما در شما جارى است در وقت بهره بردارى از رستگارى و ارشاد و راحت اجساد و قوت اراده و مهلت بقيت عمر و آغاز زمان اراده و اختيار بهره بردارى و مهلت براى توبه و فراخى زمان براى رفع نياز و زاد آخرت پيش از زمان كوتاه و جاى تنگ، و پيش از ترس و رفتن جان از بدن و اضمحلال تن، و قبل از آمدن غايبى كه در انتظار اوييم و قبل از آنكه خداى عزيز و مقتدر جان ما را بگيرد. شريف رضى مى فرمايد: (كه وقتى امام عليه السلام اين خطبه را ايراد فرمود، لرزه بر اندامها افتاد و مويها بر تنها راست گرديد و چشمها گريان شد و دلها بياشفت و از مردم يكى، اين خطبه را خطبه غراء (خطابه نورانى و برجسته) ناميد).

خطبه 083-درباره عمرو بن عاص

در گفتگو از عمر و عاص شگفتا از پسر نابغه كه به مردم شام مى گويد كه در من صفت مزاح و بازى است و مردى لعب پيشه ام كه مزاح مى كنم و در بازى مى كوشم همانا كه آن كج انديش بر باطل سخن گفته است و سخن به گناه آورده است . هان بدانيد كه بدترين سخن، سخن دروغ است و او سخن مى گويد و سخنش دروغ است وعده مى دهد و خلاف وعده مى كند، از او پرسش مى كنند و او در پاسخ بخل مى ورزد و تنگ چشمى روا مى دارد درخواست مى كند و بيش از اندازه اصرار نمايد، به پيمان خود خيانت مى ورزد و قطع رحم مى كند و هنگامى كه در پهنه نبرد قرار مى گيرد و هنوز جنگ برپا نشده و پاى شمشير در ميان نيامده، نمى دانى چه هياهويى مى كند و چه اوامرى صادر مى نمايد اما تا آن هنگام كه شمشيرهاى جنگ از نيام بر نيامده باشد. اما همين كه هنگامه جنگ آغاز گردد بزرگترين نيرنگ او اين است كه پس و پشت برهنه، رو به مردمان كند. به خدا سوگند كه ياد مرگ مرا از لعب و بازى جلوگيرى مى كند و همانا او را فراموشى از آخرت، از ياد حق باز مى دارد. همانا عمرو عاص با معاويه بيعت نكرد مگر وقتى كه شرط نمود كه معاويه به او عطيه اى بخشد و براى ترك كردن دين رشوتى ناچيز دهد.

خطبه 084-در توحيد و موعظه

و گواهى مى دهم كه خدايى نيست جز الله وحده لاشريك له اولى كه پيش از او هيچ چيز نبوده است و آخرى كه او را نهايتى نيست، و هم ها بر بيان صفتى مر او را توانا نيست و ادراك بشرى و اوهام انسانى هيچ صفتى از صفات او را بيان نمى تواند كرد و او را كيفيتى نيست تا دل بر آن حكم كند و تجزيه و تبعيض بر او راه ندارد و چشمها و دلها بر او محيط نمى گردند و وا نمى رسند.

و از آن خطبه: ... اى بندگان خدا از عبرتهاى سودمند پند آموزيد و از دلايلى كه دلالت آن آشكار است عبرت گيريد از آيتهاى باهره قرآن پند آموزيد و از بيم هايى كه حقيقت امر را روشن كند و از بيم هاى رسا نصيحت پذيريد. و از يادآورى و موعظه سود جوييد، چنانكه گويى چنگال مرگ در شما آويخته است و بستگيهاى آرزو از شما بريده و دشوارى و شدت كارها ناگهان به شما رسيده. و راندن به تهديد به سوى مرگ و محشر، شما را به آبشخورتان مى راند پس (كل نفس معها سائق و شهيد) با هر تنى راننده اى و گواهى دهنده اى است) راننده اى كه او را به سوى محشر مى راند و گواهى دهنده اى كه به كردار او گواهى مى دهد.

و از آن خطبه در چگونگى بهشت درجات آن بر يكديگر فزونى دارد و فرودگاههاى آن متفاوت است نعمتهاى آن بريده نمى گردد و اقامت كننده در آن كوچ نمى كند هركس كه در اينجا جاودانه مى زيد پير نمى گردد و آن كه در اينجا ساكن است نياز و حاجتش زياد نمى شود.