مبعث رسول (ص) خدا فرستادگان خود را به وحى خويش مخصوص گردانيد و برانگيخت و حجت بر آفريدگان خود قرار داد تا نفرستادن انبياء، بهانه و عذر حجتى براى آنان نباشد و با زبان راستى آنان را به راه حق فراخواند. هان بدانيد كه خداى تعالى حال آفريدگان را چنانكه هست در همه چگونگيهاى آن با ارسال رسل نمودار گردانيد، نه از اين باب كه به اسرار نهانى و ضماير خلق جاهل باشد. ولكن ليبلوهم ايهم احسن عملا (اما تا آنان را بيازمايد كه كردار كداميك بهتر است) تا پس آنگاه ثواب پاداش و قصاص كيفر باشد. فضيلت اهل بيت كجايند آنان كه به دروغ و از روى گردنكشى مى پندارند آنان راسخان در علم مى باشند نه ما. خداى مارا پايه اى بلند داد و آنان را فرو گذاشت، و به ما منصب امامت عطا فرمود و آنان را از اين باب محروم داشت و ما را در عنايت مخصوص خود داخل كرد و آنان را از آن بيرون راند. بوسيله ما هدايت عنايت مى گردد و نابينا بينا مى شود. همانا كه امامان از قريشند و از تبار هاشم به وجود آمده اند امامت جز در ايشان صلاحيت ندارد و واليانى كه از غير آنان باشند صلاحيت ولايت ندارند.
اهل گمراهى از آن خطبه: آنان ناپايدار را برگزيدند و پايدار را واپس انداختند صافى را ترك كردند و كدر را آشاميدند گويى فسق كننده آنان را مى بينم كه با كار ناشايسته مصاحبت دارد و با آن الفت يافته است و به آن آرامش گرفته و با آن موافقت كرده است. تا گرد پيرى بر سر و رويش نشسته و ملكات استوار روان او رنگ آميزى شده است سپس به متاع دنيا روى آورده است حالى كه مانند درياى مواج از غرق كردن هيچ چيز باك ندارد يا مانند آتش كه در گياه خشك اوفتد، از سوزاندن هيچ چيز نينديشد. كجايند خردهاى برافروزنده به چراغهاى رستگارى فروزان و چشمانى به نشانه نور افشان پرهيزگارى نگران كجايند دلهايى كه خاص خدايند و به طاعت او بسته؟ به حطام دنيا ازدحام كردند و براى كار حرام نزاع نمودند پس نشانه بهشت و دوزخ از مقابل چشم ايشان برداشته شد، و روى از بهشت برگرداندند و با كردار خويش به دوزخ روى آوردند. پروردگارشان به طاعت و عبادت خواند و از آن رميدند، و به فرمان او پشت كردند و شيطان آنان را خواند پس او را اجابت كردند و به او روى آوردند.
نابودى دنيا اى مردم شما در اين دنيا هدفى هستيد كه انواع مرگها بر آن تير مى افكنند هر جرعه در گلو مى شكند و هر لقمه در گلو مى گيرد. به هيچ نعمت از نعمتهاى آن دست نمى يابند مگر كه نعمتى را از دست بدهند و روزى به عمر هيچ زنده نمى افزايد مگر كه روزى از عمر خود را از دست بدهد، و خوراك تازه اى براى او تجديد نمى گردد مگر كه توشه پيشين او نابود گردد و اثرى از كسى زنده نمى شود مگر كه اثرى از او بميرد، و تازه اى او را نو نمى شود مگر زان پس كه نوى از او كهنه گردد، و گياهى او را قد نمى كشد مگر وقتى كه درويده خشكيده اى از او به خاك درافتد. همانا اصلهايى گذشت و ما فرعهاى آنيم و بقاى فرع پس از رفتن اصل چه باشد!
نكوهش بدعت بدعتى پاى نمى گيرد مگر كه سنتى ترك شود پس، از بدعتها بپرهيزيد و در راه روشن گام نهيد همانا كه كارهاى كهن برترين كار است و كارهاى نو پيدا بدترين آن.