ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 75
نمايش فراداده

خطبه 155-خطاب به مردم بصره

به اهل بصره منباب داستان گويى از رويدادهاى بزرگ خطاب مى فرمايد پس كسى كه در آن روزگار بتواند وجود خود را به طاعت پروردگار عزوجل ببندد و براى خدا كار كند پس چنان كند. اگر پيروى من كنيد پس من به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد اگر چه كارى است پر سختى بسيار و پر تلخى. اما فلانه، راى زنان بر او چيره گرديد و كينه چون كوره حدادى يا ديگ آتشكاران در سينه اش به جوش در آمد، و اگر دعوت مى شد كه آنچه با من كرد با ديگرى چنان كند، نمى كرد. بارى او را بعد از اين كارها، حرمت نخستين برجاى است و حساب با خداى تعالى است.

وصف ايمان از آن خطبه: راه ايمان راهى است روشنتر از همه راهها و تابانتر از همه چراغها. به كردارهاى شايسته از راه ايمان مى توان استدلال كرد و به ايمان با كارهاى شايسته مى توان دليل آورد و علم، به ايمان آبادان مى گردد و از مرگ بوسيله علم بيم پديد مى آيد، و كار دنيا به مرگ پايان مى پذيرد و آخرت با كار دنيا احراز و استوار ميگردد، و بهشت در قيامت به پرهيزگاران و دوزخ به گمراهان و هواپرستان نزديك مى شود و مردم را جز قيامت راهى نيست كه در ميدانش شتابان رو به ابديت روند و به سرعت در پهنه پيش افتادن به غايت القصوى رهسپر گردند. و قيامت جاى بار گرفتن آفريدگان نيست و در ميدان قيامت همه به سوى غايت القصوى شتابانند.

حال اهل گورستان در قيامت از آن خطبه: همانا كه خلايق از قرارگاه گورها برخاسته بيرون مى آيند و به جايگاه آخرين و جاودانى مى روند و هر سرايى را مردمى است كه آن سرا را به سراى ديگر تبديل نمى كنند و از آن، به جاى ديگر منتقل نمى گردند. امر به معروف و نهى از منكر دو خلق است از خلقهاى يزدان پاك، و آن دو نه مرگ را نزديك مى كند نه روزى را كاهش مى دهد بر شما باد به كار بستن كتاب خدا، فانه الحبل المتين و النور المبين (همانا كه آن، رشته استوار و نورى آشكار است) شفاى سودمند است و سيراب كننده تشنگى، نگاهدارنده آن كس است كه در آن دست زند و رستگارى كسى كه به آن در آويزد. كج نمى گردد تا راستش كنند و به باطل نمى گرايد تااز بدى بازگردد و زيادى تكرار قرائت و شنيدن بسيار، آن را كهنه نمى سازد، هر كس به آن سخن گويد راست گويد و هر كه به آن رفتار كند به بهشت سبقت جويد.

مردى برخاست و رو به او گفت: اى امير مومنان، ما را از فتنه بياگاهان آيا از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم از فتنه پرسيدى كه چيست؟ پس، او عليه السلام فرمود وقتى حق تعالى كلام بزرگوار خود را فرو فرستاد كه: الم. احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون (الم. آيا مردم مى پندارند به مجردى كه گفتند ايمان آورديم واگذاشته مى گردند و آنان آزموده نمى شوند؟) دانستم حالى كه رسول الله- صلى الله عليه و آله- در بين ما باشد فتنه بر ما فرود نمى آيد. پس گفتم : يا رسول الله اين فتنه كه خداى تعالى به تو آگاهى داد چيست ؟ پس گفت: يا على، زود باشد كه امت من، پس از من در فتنه افتند. آنگاه گفتم يا رسول الله در روز جنگ احد وقتى كسانى از مسلمانان كه به شهادت رسيدند و شهيد شدند، آيا به من نگفتى كه شهادت از من برداشته شد و آن سخن بر من گران آمد پس به من فرمودى: يا على شاد باش همانا كه شهادت فراى توست؟ پس به من فرمود: آن سخن چنان است كه مى گويى. در آن هنگام شكيبايى تو چونست؟. پس گفتم: يا رسول الله اين مورد از موارد صبر نيست بلكه از مواضع شكر است و مژده. و گفت: اى على، همانا كه اين قوم بوسيله اموال خود به زودى به فتنه درافتند و به دين خود بر پروردگار خويش منت مى نهند و تمناى رحمت دارند و از قهر و خشم الهى ايمن باشند و با شبهه هاى كاذب و آرزوهاى بى فروغ حرام او را حلال كنند و شراب را به نام نبيذ حلال شمردند و رشوه را به نام هديه و ربا را به نام خريد و فروش. گفتم: يا رسول الله، در آن زمان علم آنان را چگونه به حساب آورم؟ و در چه درجه و مقام قرار دهم؟ آيا در زمره مرتدان يا در رديف كسانى كه مورد آزمايش قرار گرفته اند. فرمود: به منزله كسانيكه مورد آزمايش قرار گرفته اند باشند.