به اهل بصره منباب داستان گويى از رويدادهاى بزرگ خطاب مى فرمايد پس كسى كه در آن روزگار بتواند وجود خود را به طاعت پروردگار عزوجل ببندد و براى خدا كار كند پس چنان كند. اگر پيروى من كنيد پس من به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد اگر چه كارى است پر سختى بسيار و پر تلخى. اما فلانه، راى زنان بر او چيره گرديد و كينه چون كوره حدادى يا ديگ آتشكاران در سينه اش به جوش در آمد، و اگر دعوت مى شد كه آنچه با من كرد با ديگرى چنان كند، نمى كرد. بارى او را بعد از اين كارها، حرمت نخستين برجاى است و حساب با خداى تعالى است.
وصف ايمان از آن خطبه: راه ايمان راهى است روشنتر از همه راهها و تابانتر از همه چراغها. به كردارهاى شايسته از راه ايمان مى توان استدلال كرد و به ايمان با كارهاى شايسته مى توان دليل آورد و علم، به ايمان آبادان مى گردد و از مرگ بوسيله علم بيم پديد مى آيد، و كار دنيا به مرگ پايان مى پذيرد و آخرت با كار دنيا احراز و استوار ميگردد، و بهشت در قيامت به پرهيزگاران و دوزخ به گمراهان و هواپرستان نزديك مى شود و مردم را جز قيامت راهى نيست كه در ميدانش شتابان رو به ابديت روند و به سرعت در پهنه پيش افتادن به غايت القصوى رهسپر گردند. و قيامت جاى بار گرفتن آفريدگان نيست و در ميدان قيامت همه به سوى غايت القصوى شتابانند.
حال اهل گورستان در قيامت از آن خطبه: همانا كه خلايق از قرارگاه گورها برخاسته بيرون مى آيند و به جايگاه آخرين و جاودانى مى روند و هر سرايى را مردمى است كه آن سرا را به سراى ديگر تبديل نمى كنند و از آن، به جاى ديگر منتقل نمى گردند. امر به معروف و نهى از منكر دو خلق است از خلقهاى يزدان پاك، و آن دو نه مرگ را نزديك مى كند نه روزى را كاهش مى دهد بر شما باد به كار بستن كتاب خدا، فانه الحبل المتين و النور المبين (همانا كه آن، رشته استوار و نورى آشكار است) شفاى سودمند است و سيراب كننده تشنگى، نگاهدارنده آن كس است كه در آن دست زند و رستگارى كسى كه به آن در آويزد. كج نمى گردد تا راستش كنند و به باطل نمى گرايد تااز بدى بازگردد و زيادى تكرار قرائت و شنيدن بسيار، آن را كهنه نمى سازد، هر كس به آن سخن گويد راست گويد و هر كه به آن رفتار كند به بهشت سبقت جويد.
مردى برخاست و رو به او گفت: اى امير مومنان، ما را از فتنه بياگاهان آيا از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم از فتنه پرسيدى كه چيست؟ پس، او عليه السلام فرمود وقتى حق تعالى كلام بزرگوار خود را فرو فرستاد كه: الم. احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون (الم. آيا مردم مى پندارند به مجردى كه گفتند ايمان آورديم واگذاشته مى گردند و آنان آزموده نمى شوند؟) دانستم حالى كه رسول الله- صلى الله عليه و آله- در بين ما باشد فتنه بر ما فرود نمى آيد. پس گفتم : يا رسول الله اين فتنه كه خداى تعالى به تو آگاهى داد چيست ؟ پس گفت: يا على، زود باشد كه امت من، پس از من در فتنه افتند. آنگاه گفتم يا رسول الله در روز جنگ احد وقتى كسانى از مسلمانان كه به شهادت رسيدند و شهيد شدند، آيا به من نگفتى كه شهادت از من برداشته شد و آن سخن بر من گران آمد پس به من فرمودى: يا على شاد باش همانا كه شهادت فراى توست؟ پس به من فرمود: آن سخن چنان است كه مى گويى. در آن هنگام شكيبايى تو چونست؟. پس گفتم: يا رسول الله اين مورد از موارد صبر نيست بلكه از مواضع شكر است و مژده. و گفت: اى على، همانا كه اين قوم بوسيله اموال خود به زودى به فتنه درافتند و به دين خود بر پروردگار خويش منت مى نهند و تمناى رحمت دارند و از قهر و خشم الهى ايمن باشند و با شبهه هاى كاذب و آرزوهاى بى فروغ حرام او را حلال كنند و شراب را به نام نبيذ حلال شمردند و رشوه را به نام هديه و ربا را به نام خريد و فروش. گفتم: يا رسول الله، در آن زمان علم آنان را چگونه به حساب آورم؟ و در چه درجه و مقام قرار دهم؟ آيا در زمره مرتدان يا در رديف كسانى كه مورد آزمايش قرار گرفته اند. فرمود: به منزله كسانيكه مورد آزمايش قرار گرفته اند باشند.