ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 89
نمايش فراداده

خطبه 175-پند گرفتن از سخن خدا

و در آن اندرز مى دهد و فضل قرآن را بيان مى كند و از بدعت نهى مى فرمايد از بيان قرآن سود بريد و از اندرزهاى خدا پند پذيريد و نصيحت خداى را بشنويد. همانا كه خدا با عذرهاى آشكار با شما حجت خود را تمام كرد و جاى عذرى براى شما باقى نگذاشت. آنچه از اعمال را كه دوست مى دارد و آنچه از آن را كه مكروه مى شمارد، براى شما به روشنى بيان كرده است تا آن يكى را پيروى كنيد و از اين يكى اجتناب ورزيد. همانا كه رسول الله صلى الله عليه و آله مى فرمود بهشت در دشواريها و آتش در شهوات پيچيده شده است و بدانيد كه هيچيك از طاعتهاى خدا نيست مگر اينكه با دشوارى همراه است و هيچيك از نافرمانيهاى خدا نيست مگر كه با شهوت همدوش مى باشد. پس خدا رحمت كناد آن را كه آرزوهاى نفسانى خود را از دل بركند و هواى نفس را بكوبد، چه، نفس از خوددارى از نافرمانى بسى دور است و پيوسته صاحب خود را در آرزوى باطل به سوى نافرمانى مى كشد. بدانيد، اى بندگان خدا، مومن شبى را به صبح و صبحى را به شب نمى رساند جز اينكه هميشه به خود بدگمان است و از خويشتن ناراضى، و در چاره جويى بيچاره و پيوسته از خويشتن عيب مى گيرد و از آن طلب بيشى مى كند. پس مانند كسانى ب اشيد كه پيش از شما و مانند آنان كه در جلو شما بودند و ستونهاى خيمه زندگى را بركندند و طنابهاى آنرا در هم پيچيدند و منازل اين سفر را بريدند و طى كردند و رو به جايگاه خود حركت كردند و دنيا را چون در نورديدند. فضل قرآن و بدانيد كه اين قرآن نصيحتگويى است كه خيانت نمى كند و رهبرى است كه گمراه نمى سازد و گوينده اى است كه دروغ نمى گويد و هيچ كس با اين قرآن ننشست مگر اينكه از مجلس آن با فزونى يا كاستى برخاست: افزونى در هدايت و كاستى در كوردلى، و نيز بدانيد كه هيچ كس را بعد از قرآن تهيدستى و نياز نيست و هيچ كس را قبل از قرآن توانگرى پس، از بيماريهاى خويش از آن طلب بهبودى كنيد، و از آن، شدائد خود را طلب يارى نماييد، چه، از رنجوريهاى بس بزرگ در آن شفا مى باشد و آن كفر است و نفاق و انحراف از راه و گمراهى از راه حق. از خدا به وسيله قرآن هر چه خواهيد طلب كنيد. پس، بهبودى را از خدا به وسيله قرآن بخواهيد و با دوستى آن به خداى روى آوريد، و به وسيله قرآن از خلق خدا چيزى مخواهيد . قرآن را وسيله دنيا قرار مدهيد و به وسيله آن از خلق چيزى مطلبيد چه، هيچ چيز مانند قرآن، بندگان را به درگاه خداى سبحان نمى رساند و بدانيد كه همانا ق رآن شفاعت كننده اى است كه شفاعتش مقبول است و گوينده اى است كه سخنش را باور دارند و همانا قرآن در روز رستاخير شفيع هر كس باشد شفاعتش در حق او پذيرفته مى گردد و اگر از كسى سعايت كند سخن او عليه آن كس پذيرفته است يعنى آيات قرآن به انطباق آن آيات با عمل عامل گوياست و هر كس كه قرآن از او سعايت كند گفتارش به زيان او مورد قبول قرار مى گيرد. همانا كه روز رستاخيز منادى ندا در مى دهد كه: هان هر كشت كننده گرفتار كشت خود و عاقبت كردار خويش است جز كشتكاران قرآن پس، از كشتكاران قرآن، و از اتباع آن باشيد و به آن بر وجود پروردگارتان استدلال كنيد. نفسهاى خود را از آن نصيحت بطلبيد و اگر رايى را پذيرفتيد كه خلاف قرآن باشد به دخالت هواى نفس متهمش كنيد. و داورى قرآن را حق بدانيد و هوا و هوس خود را آلوده و مغشوش انگاريد.

برانگيختن به كار كار، كار، به پايان رساندن كار، به پايان رساندن كار پايدارى، پايدارى آنگاه شكيبايى و شكيبايى، پرهيزگارى، پرهيزگارى همانا كه شما را نهايت و مقصودى است، پس، به نهايت و مقصود خود منتهى گرديد. شما را نشانه اى است، به سوى نشانه خود راه يابيد و اسلام را عنايتى است به آن برسيد و دست يابيد و از حق خدا كه بر شما واجب شمرده، و وظائف او كه براى شما بيان كرده است پاك شويد. من در روز رستاخيز گواه شمايم و به سود شما برهان مى آورم و ديگران را قانع مى سازم.

نصيحتها به مردم و شما گفتيد: پروردگار ما الله است پس بر كتاب او و بر راه روشن فرمان او و طريقه صالح در راه بندگى او استقامت ورزيد سپس از آن طريق بيرون مرويد و در آن بدعت مگذاريد و با آن روش مخالفت مكنيد چه، كسانى كه از آنراه پاى بيرون گذارند در روز رستاخيز به پيشگاه الهى راه ندارند. سپس از شكستن اصول اخلاق و چند رويى و چند رنگى و نفاق بپرهيزيد يك زبان باشيد. مرد بايد كه زبان خويش را نگاه دارد، چه زبان نسبت به صاحب خود سركش است. به خدا قسم بنده اى را نديده ام كه پرهيزگار باشد پرهيزگارى او، او را سودمند افتد مگر وقتى كه زبان خود را نگاه دارد و همانا زبان مومن پيرو اعتقاد اوست و جز آنچه به آن معتقد است چيزى نمى گويد و همانا قلب منافق پيرو زبان اوست. همانا كه مومن وقتى بر آن شود تا سخنى گويد نزد خود مى انديشد پس اگر آن سخن خير بود، آن را ظاهر سازد و اگر شر بود بپوشاند و منافق آنچه بر زبانش آيد بگويد و نداند چه سخن به سود اوست و كدام سخن به زيان او و رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- فرمود: (لا يستقيم ايمان عبد حتى يستقيم قلبه و لا يستقيم قلبه حتى يستقيم لسانه) (ايمان بنده راست نگردد مگر آنگاه كه قلب او راست گردد، و قلب او راست نگردد مگر آنگاه كه زبان او راست شود.) از شما هر يك مى تواند خداى تعالى را در حالتى ملاقات كند كه كف او از خون مسلمانان و از اموالشان پاك باشد، و زبان او از اعراضشان سلامت باشد پس بايد كه چنين كند.

حرام كردن بدعتها اى بندگان الهى بدانيد كه مومن، چيزى را كه امسال حلال مى داند همان است كه سال نخست نيز حلال مى دانست، و چيزى را كه امسال حرام مى شمارد همان است كه سال اول نيز آن را حرام مى شمرد. همانا آنچه مردم نو آورند چيزى را كه بر شما حرام شده است حلال نمى گرداند اما حلال آنست كه خدا حلال كرده باشد، و حرام آنچه خدا حرام فرموده باشد. همانا كه كارها را آزموده ايد و آن را تجربه كرده ايد و به وسيله آنان كه پيش از شما بوده اند به شما پند آموخته شده است و براى شما مثالها زده شده است و به امر واضح فرا خوانده شده ايد واز آن كسى گوش نمى بنند مگر كر و از آن كسى چشم نمى گيرد مگر كور و كسى كه خدا به وسيله بلا و تجربه ها به او سود نرساند از چيزى از موعظه سود نبرد و تقصير از ناحيه گناهكاراست و مقابل او فراز مى آيد تا چيزى را كه زشت مى پنداشت بداند كه نيكو است و چيزى را كه نيكو مى دانست بداند كه زشت است. همانا كه مردم دو گروهند: پيروى كننده شريعت و آفريننده بدعت. از طرف خداى سبحان با آفريننده بدعت نه برهان سنت است نه روشنى حجت. قرآن و خداى سبحان هيچ كس را آنسان كه با اين قرآن با هيچ چيز ديگر پند نفرمود، چه، آن حبل الله المتين (رشته استوار خدا) و ريسمان و وسيله ايمنى يافته اوست. و بهار دل و سرچشمه هاى علم است و دل را جز به آن صيقل و جلا نيست با اينكه آنان كه قرآن را به ياد داشتند و اهل ذكر قرآن بودند رفتند، و فراموشكاران و آنان كه خود را به فراموشى مى زنند باقى ماندند. پس اگر خير و نيكويى بينيد به آن يارى كنيد و اگر شر و بدى بنگريد بگذريد و به آن مشغول مشويد، چه، رسول الله- صلى الله عليه و آله- فرموده است: (يابن آدم، اعمل الخير و دع الشر فاذا انت جواد قاصد) (اى فرزند آدم، نيكى به كار پند و بدى را فروگذار كه اگر چنين كنى به خدا و به سعادت نزديكى) انواع ظلم هان بدانيد كه ستم بر سه گونه است: ستمى نابخشودنى، و ستمى كه رسيدگى به آن ترك نمى گردد و ستمى كه آمرزيده گردد و بازخواست نشود. اما ستمى كه نابخشودنى است شرك به خداست. خداى تعالى در كتاب بزرگوار خود فرمود: (ان الله لا يغفر ان يشرك به) (خدا كسى را كه به او مشرك ورزد نمى آمرزد) اما ستمى كه آمرزيده مى گردد، ستم بنده به خويشتن است در پاره اى از گناهان كوچك. اما ستمى كه ترك نشود ستم بعضى از بندگان است بر بعضى ديگر. قصاص اين ستم در آن ديار شديد است. آن قصاص ضربت كارد يا ضربه تازيانه نيست اما قصاصى است كه آن ضربه ها در مقابل آن كوچك است. پس، از دورنگى و دو رويى در دين خدا بپرهيزيد چه اگر در امر حق كه آن را دوست نمى داريد همه هم عقيده گرديد بهتر از آن است كه در امر باطلى كه آن را دوست مى داريد تفرقه پيدا كنيد و خداى سبحان به هيچ يك از درگذشتگان و باقى ماندگان كه دچار تفرقه شدند خير و نيكويى عطا نفرموده است. لازم بودن طاعت يا ايها الناس، طوبى لمن شغله عيبه عن عيوب الناس (خوشا آن كس كه مشغولى به عيب خود وى را از عيب دگران باز دارد) و خوشا آن كس كه ملازم خانه خود باشد و توشه خود تناول كند و به ط اعت پروردگار خود مشغول گردد (وبكى على خطيئته) (و بر گناه خويشتن بگريد) و به كار خود سرگرم باشد و مردم از او در آسايش باشند.