ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 93
نمايش فراداده

خطبه 181-توحيد الهى

از نوف بكالى روايت كرده اند كه گفت اميرالمومنين عليه السلام در كوفه بر قطعه سنگى كه جعده بن هبيره مخزومى براى او نصب كرد ايستاد حالى كه جامه اى پشمين در بر جامه اى پشمين در بر داشت و دوال شمشيرى از ليف خرما حمايل كرده بود و كفشى از ليف خرما در پاى و جبين از بسيارى سجده چون زانوى شتر پر پينه، اين خطبه بر ما ايراد فرمود: ستايش خداى را كه باز گشتن همه آفريدگان در پايان همه كارها به سوى اوست. او را به بزرگى احسانش و روشنى برهانش و افزونيهاى فضل و نعمتش مى ستاييم، ستايشى كه به جاى آوردن حق او ، و ادا كردن شكرانه او، و نزديك گرداننده به ثواب او، و واجب كننده به زيادتى نيكويى او است. و از او يارى مى جوييم همچون يارى خواستن اميدوار به فضل او و آرزومند به سوى او، و اميدوار به برطرف كردن بلايا از جانب او، و اعتراف كننده به برترى او، و گردن گذارنده با كردار و رفتار به پيشگاه او، و به او ايمان داريم همچون ايمان آن كس كه با يقين به او اميدوار است و باز گردنده با ايمان به سوى اوست، و با فروتنى گردن نهنده بر آستان بارگاه اوست و به يگانگى او اخلاص مى ورزد، و با بزرگ ياد كردن او او را بزرگ مى داند، و با رغبت و ا جتهاد به او پناه مى برد. خداى يكتا خداى سبحان زاييده نشده است تا او را در عزت و بزرگى شريكى باشد، و فرزند نياورده تا از او ميراث برند و او به هلاكت رسد نه وقت پيش از او بوده نه زمان، بيشى و كاستى بر او دست نداشت و عارض او نشد بلكه آنچه از نشانه هاى تدبير استوار و قضاى مبرم كه بر ما نمودار ساخت بر خردها نمايان گرديد و از جمله گواههاى آفرينش او آفريدن آسمانهاست كه در مدارهاى خود با سنگينى جرمها بى ستونى وا داشته شده است و بى تكيه به جايى بر پاى ستاده، به آنها فرمان راند، پس آنگاه بى درنگ و بى كندى مطيع و سر به فرمان اجابت كردند. اگر اقرار آسمانها به پروردگارى او نبود گردن نهادن آنها به طوع و رغبت وجود نداشت آنها را موضع عرش خود نمى فرمود و جايگاه فرشتگان خويش و جاى بالا رفتن سخنان پاكيزه و كردار شايسته آفريدگان نمى نمود. ستارگان آسمانها را نشانه هايى قرار داد تا مردم سرگردان در آمد و شد راههاى اقطار جهان، به آنها راه جويند و روشنى نور آن ستارگان، مانع تيرگى متراكم پرده هاى شب تيره نگرديد و روپوش سياهى شب مظلم نگذاشت آنچه از تلالوى نور ماه در آسمانها پراكنده گرديد باز گردد. پس پاك است ذات بى چون كه سياهى ظلمت متراكم و شب آرميده در بقعه هاى سرزمينهاى گود و فرو رفته و در كوهساران سرفراز تيره رنگ متمايل به سرخى كه در پهلوى هم قرار دارند چيزى از او پنهان نمى توانند كرد. و غرش رعد در كران آسمان و آنچه در برق ابرها متلاشى مى گردد و ديده نمى شود و هر برگى كه بر زمين مى افتد و بادهاى جهنده كه در تغيير منازل ماه حاصل مى شود و ريزش باران آن را از شاخه بر مى كند، و جاى فرو افتادن قطره باران و قرارگاه آن و محلى كه مور خرد آنجا رفت و آمد مى كند و آنجا كه مور دانه مى كشد و آنچه خوراك پشه را بس باشد و چيزى كه پشه ماده در شكم حمل مى كند.