ترجمه نهج البلاغه

عبدالمجید معادیخواه

نسخه متنی -صفحه : 106/ 69
نمايش فراداده
بى گمان وابسته ترين كسان به پيامبران، آنان اند كه به آورده هاشان از آگاهى بيشترى برخوردارند. (سپس آن حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند:) بى گمان وابسته ترين مردمان به ابراهيم، همان كسانند كه او را پيروى كردند، و به ويژه اين پيامبر و كسانى كه به او گرويدند. (قرآن كريم، سوره 8، آيه 33( (آن گاه مولا به سخن خويش چنين ادامه دادند): بى شك از همبستگى محمد كسى بهره مند باشد كه خداى را فرمان برد، هر چند پيوند خونى او با آن حضرت دور باشد، و نيز بى ترديد دشمن محمد كسى است كه خداى را نافرمانى كند هر چند با پيامبر خويشاوندى نزديكى داشته باشد.

حکمت 093



هنگامى كه مولا نيايش نيمه شب و قرائت قرآن يكى از خوارج را شنيد، فرمود: خفتن همراه با يقين، ارزشمندتر از نماز و نيايش با شك و ترديد است.

حکمت 094



چون خبرى را شنيديد، به آيين پاسداران فرهنگ- و نه روايتگران سطحى- ژرف در آن بينديشيد، زيرا كه روايتگران دانش بسيارند و رعايت كنندگانش اندك.

حکمت 095



مولا شنيد كه مردى مى گويد ((ما همه از خداييم و بازگشتمان به سوى او است)). فرمود: اين سخن ما كه: ما همه از آن خداييم. اقرارى است به مملوكيت خويش، و اين كه مى گوييم : بازگشتمان به سوى او است. اعترافى است به تباهى خويشتنمان.

حکمت 096



كسى مولا را رودررو، لب به ستايش گشود آن حضرت واكنشى نشان داد با نيايشى اين چنين: بار خدايا، تو از من داناترى، چنانكه من به خويشتن خويش از ديگران داناترم. بار خدايا، مرا از آنچه اينان مى پندارند، بهتر ساز و آنچه را نمى دانند بيامرز

حکمت 097



برآوردن نيازهاى مردم جز با رعايت سه اصل، راست نيايد: كوچك شمردنش تا خود ببالد، پنهان داشتنش تا به طبيعت خود آشكار شود، و شتاب در برآوردن تا گوارا گردد.

حکمت 098



زمان و روزگارى بر مردم خواهد آمد كه جز بدگوى ديگران، مقرب نشود كسى جز بدكار و هرزه ظريف به شمار نيايد و جز انصاف كاران كسى ناتوان نگردد. در آن روزگار، صدقه زيان به شمار آيد، صله رحم نوعى منت شمرده شود و عبادت راهى براى تاخت و تاز بر مردم گردد! در چنان روزگارى حكمرانى، با مشورت كنيزان، فرماندهى خردسالان و تدبير خواجگان انجام مى گيرد.

حکمت 099



حضرتش را با جامه اى كهنه و پينه دار ديدند، سبب پرسيدند، فرمود: با پوشاكى چنين، قلب خاشع مى شود و نفس رام، و مومنان آن را الگو مى گيرند.

حکمت 100



دنيا و آخرت دو دشمن دو گانه و دو راه جدايند ، پس هر آنكه دنيا را دوست بدارد و خويشتن را به ولايتش بسپارد، به آخرت كينه ورزيده، آن را دشمن گرفته باشد، و اين دو، در مثل، شرق و غرب را مانند كه هر كس در اين ميان در حركت است، به هر ميزان به هر يك نزديك شود، به همان ميزان از ديگرى دور مى شود، و خلاصه، اين دو، هووى يكديگرند!

حکمت 101



از نوف بكالى روايت است كه گفت شبى اميرمومنان را ديدم كه از بسترش بيرون آمده بود و به ستارگان مى نگريست. در اين حال مرا گفت: نوف، تو خفته اى يا بيدار؟ گفتم: بيدارم اى اميرمومنان پس آن حضرت گفت: خوشا به حال آنان كه نسبت به دنيا زهد ورزيده اند و به آخرت گرايش دارند، همانها كه زمين را تخت، خاك را بستر، آب را عطر، قرآن را آستر و دعا را رويه شخصيت خويش ساختند، و چونان مسيح رشته وابستگيها را بريدند. اى نوف، داوود- كه بر او درود باد- در چنين ساعتى از شب بر مى خاست و مى گفت: اين ساعتى است كه دعاى هر بنده اى مستجاب است، جز از تيره هايى چونان باجگيران، جاسوسان، شبگردان و تار و تنبورداران.

حکمت 102