ترجمه نهج البلاغه

عزیزالله کاسب

نسخه متنی -صفحه : 97/ 83
نمايش فراداده

شريف رضى گفت: و معنى اين گفتار، آنست، كه بر كشته شدن فرزند، شكيباست، و بر دورى مال، نه!

حکمت 300

و فرمود: دوستى پدران، موجب نزديكى فرزندانست. و خويشاوندى، به دوستى، بيشتر نيازمندست، تا دوستى به خويشى.

حکمت 301

و فرمود: از گمان مومنان در حق خويش بپرهيزيد! كه خداى تعالى، حق را بر زبانهاى آنان نهاده است.

حکمت 302

و فرمود: ايمان بنده اى درست نباشد، تا بدانچه در دست خداست، مطمئنتر باشد از آنچه در دست اوست.

حکمت 303

چون امام عليه السلام به بصره رسيد، انس بن مالك را به سوى طلحه و زبير فرستاد، تا آنان را به سخنى كه از پيامبر شنيده بود، ياد آرد. انس، از پيام رساندن، سرپيچيد، و چون بازگشت، گفت: فراموش كردم. پس، امام عليه السلام فرمود: اگر به دروغگويى، خدا، به رخسارت، سپيدى درخشانى پديد آرد، كه عمامه، آن را نپوشاند!

شريف رضى گفت: يعنى: پيسى. و انس، بدين درد، دچار آمد. و بر چهره اش آشكار شد. چنان كه كسى او را جز با روى بند، نمى ديد.

حکمت 304

و فرمود: دلها را به كردار نيك، روى آوردن و روى گرداندنى ست. پس، چون روى آورد، به مستحبات واداريد! و چون روى گرداند، به واجبات بسنده كنيد!

حکمت 305

و فرمود: »و در قرآنست، خبرهاى روزگاران پيش از شما، و پس از شما، و دستور آنچه كه بايد در ميان شما باشد.«

حکمت 306

و فرمود: سنگ را از هر جا كه آمده است، بدان جاى بازگردانيد! كه بدى را جز بدى، باز ندارد.

حکمت 307

و فرمود: دواتت را ليقه بگذار! و نوك قلمت را دراز بگير! و فاصله ى سطرها را گشاده دار! و حرفها را به هم نزديك كن! كه اين (ها) زيبايى خط را سزاوارترست.

حکمت 308

و فرمود: من سرور و پيشواى مومنانم و مال، سرور و پيشواى بدكاران.

شريف رضى گفت: معنى اين گفته آنست كه: مومنان، مرا پيروى مى كنند، و بدكاران مال را چنان كه زنبوران عسل از پيشواى خويش پيروى كنند، كه سرور آنهاست.

حکمت 309

كسى از يهوديان، امام عليه السلام را گفت: پيامبرتان را به خاك نسپرده بوديد، كه به جانشينى اش اختلاف ورزيديد. و امام عليه السلام او را فرمود: ما، به جانشينى اش اختلاف ورزيديم، نه در او. اما، شما، هنوز پاهايتان از آب دريا خشك نشده بود، كه پيامبرتان را گفتيد: »ما را خدايى قرار ده! چنان كه آنان را خداييست. و سپس گفت: همانا كه شما، گروهى نادانيد.«

حکمت 310

و (امام عليه السلام) را گفتند: به چه چيزى بر حريفان خويش پيروز شدى؟ و او فرمود: با مردى روبه رو نشدم، مگر آن كه مرا به كشتن خويش، يارى داد.

شريف رضى گفت: اشاره بدان دارد، كه هيبت او، در دلها، جاى مى گرفت.