و فرمود: توانگرى بزرگ، بى نيازى از داشته هاى مردم است.
و فرمود: آن كه از او چيزى خواسته شود، آزادست (كه بدهد، يا ندهد) تا آنگاه كه وعده دهد.
و فرمود: اگر بنده، پايان عمر و جاى بازگشت خويش مى ديد، آرزو و فريب آن را دشمن مى داشت.
و فرمود: مال هر كس را دو شريك هست. ميراث بر و رويدادها.
و فرمود: آن كه ديگران را به خدا خواند و خويش كردار نيك نورزد، چون تيراندازيست، كه از كمان بى زه، تير افكند.
و فرمود: دانش دو گونه است. يكى آن كه با جان درآميزد، و ديگرى آن كه از گوش گذرد. و آن كه از گوش گذرد، گر با جان نياميزد، بهره ندهد.
و فرمود: انديشه ى راست، با بخت همراه است، به روى آوردنش، روى آرد و به برگشتنش، بازگردد.
و فرمود: پاكدامنى، زيور نيازمنديست، و سپاس، زيور بى نيازى.
و فرمود: روزى كه داد بر ستمگر رود، بسى سختتر از آن روزست كه بر ستمديده ستم رود.
گفته ها نگهداشته شده، و رازها از پرده به در افتاده. و (»هر كس، بدانچه ورزيده، گرفتار آمده.«)، قرآن كريم: س 74 آ 38. پرسنده شان نكوهشگرست، و پاسخ دهنده شان، به دشوارى در افتاده، بهترين انديشنده شان را شايد كه خرسندى، يا خشم، از برترى انديشه باز دارد، و استوارترينشان، باشد كه به گوشه ى چشمى و يا واژه اى، دگرگون شود.
و فرمود: اى گروه هاى مردم! از خشم خدا بپرهيزيد! چه بسا آرزومندى كه به آرزويش نرسد! و بناگرى كه در ساخته ى خويش ننشيند، و گردآورنده اى كه به زودى رها كند، و شايد كه به باطل گرد آورده و كسى را از حقى باز داشته باشد! حرامى به او رسيده و بار گناهانش به دوشش افتاده، با درد و دريغ، به پيشگاه خداى خويش مى رود. »به دنيا و آخرت، زيانكارست، و زيانش، زيانيست، آشكار.« قرآن كريم-بخشي از آيه ي يازدهم، از سوره ي حج.
و فرمود: پاكدامنى، دست نيافتن به گناه است.
و فرمود: آب رويت، بسته است. درخواست، آن را مى چكاند. بنگر! كه آن را پيش كه مى ريزى؟
و فرمود: ستايش، بيش از آن كه بايد، چاپلوسيست. و كمتر از آن كه شايد، ناتوانى در سخنورى، يا رشكبريست.
و فرمود: سخت ترين گناهان، آنست، كه صاحبش آن را خرد پندارد.
و فرمود: آن كه به عيب خويش نگرد، از نگريستن به عيب ديگران باز ماند. و آن كه به روزى خدا خرسند بود، از آنچه درباخته است، غمگين نبود، و آن كه به ستم شمشير كشد، بدان كشته شود. و آن كه در كارها به رنج درماند، تباه شود. و آن كه خويش به گرداب دراندازد، غرق شود. و آن كه خويش به جاى بدنام درآرد، به تهمتش گيرند. و آن كه بسيار گويد، لغزشش بسيار بود، و آن كه بسيار بلغزد، شرمش كم شود. و آن كه شرمش كم شود، پرهيزگاريش اندك شود، و آن كه پرهيزگاريش كم شود، دلش ميرد. و آن كه دلش ميرد، به دوزخ درآيد. و آن كه در عيبهاى مردم نگرد، و آن را ناخوش دارد، آنگاه، آن را بر خويش پسندد، بى شك نادان است. و قناعت، ثروتى ست، كه پايان نگيرد. و آن كه مرگ را بسيار ياد كند، از دنيا به اندكى خرسند شود. و آن كه داند، كه گفتارش، انگيخته از كردار اوست، سخنش كم شود، جز آنچه او را به كار آيد.
و فرمود: مرد ستمكار را سه نشانه است: به نافرمانى، بر آن كه فراتر از اوست ستم كند، بر زيردست خويش، به چيرگى ستم ورزد، و ستمگران را يارى دهد.
و فرمود: سختى، چون به نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و چون حلقه هاى گرفتارى تنگ شوند، آسايش فرا رسد.
و به يكى از يارانش فرمود: بيشترين كارت را به خانواده و فرزندت اختصاص مده! كه گر خانواده و فرزندت، از دوستان خدا باشند، خدا، دوستان خويش را تباه نسازد. و گر دشمنان خدا بوند، مباد! كه همت و كار خويش، در كار دشمنان خدا كنى.
و فرمود: بزرگترين عيب آنست، كه ديگرى را به عيبى كه خويش دارى، نكوهش كنى.
در پيشگاه امام، مردى، مردى ديگر را به فرزند پسر، شادباش گفت: فرزندى اسب سوار، بر تو گوارا باد! و امام عليه السلام فرمود: چنين مگوى! و بگوى: خداى بخشنده را سپاسگزار بوده اى. و ترا مبارك باد! بدانچه بخشنده شده. او به رشد و كمال رسد! و از نيكوييهايش برخوردار شوى!
يكى از كارگزارانش بنايى بزرگ ساخت. پس، او را فرمود: درهمها، سرهاشان آشكار كردند. سازندگى، بيانگر بى نيازيست.