و اى بندگان خدا بدانيد، پرهيزكاران (سود) دنياى گذرنده و (سود) آخرت آينده را بردند، پس با اهل دنيا در (سود) دنياشان شريك شوند، و اهل دنيا در (سود) آخرت آنها شريك نگشتند، در دنيا در بهترين منزل جا گرفتند، و نيكوترين خوردنى را خوردند (چون دنياپرستان براى سكنى رنج نبرده و براى خوردن به سختى نيافتادند، به اين جهت هر جا سكنى گرفتند بهترين جا و هر چه خوردند نيكوترين خوردنى بود) پس از دنيا بهره اى بردند كه خوشگذران بروند، و كامى گرفتند كه گردنكشان گرفتند (از راه حلال دارائى و نعمت يافته به دستور خدا و رسول صرف و آخرت خود را آباد كردند، و كمال لذت و خوشى دنيا را به دست آوردند) پس از دنيا (به آخرت) رفتند با توشه اى كه (آنان را به مقصد) مى رساند و با سوداگرى كه سود (نيكبختى) دارد: به خوشى پارسائى دنيا در دنياشان رسيدند، و يقين داشتند كه فردا در آخرت در جوار خداوند هستند (رحمت حقتعالى به آنان مى رسد، به طورى) كه خواستشان ناپذيرفته نمى گردد، و بهره شان از خوشى و آسايش كم نمى شود، پس اى بندگان خدا (از پرهيزكاران پيروى نموده به دنياى نابود شدنى دل نبنديد، و) از مرگ و نزديك بودن آن بترسيد، و ساز و برگ آن را آماد ه داريد (كارى كنيد كه چون مرگ رسد دل واپس نباشيد) زيرا مرگ با امر بزرگ خطرناك مى آيد (براى نيكوكاران) خير و نيكوئى مى آورد كه هرگز با آن بدى نيست، يا براى بدكرداران شر و بدى در بر دارد كه هرگز با آن خوبى نمى باشد! پس چه كس نزديكتر است به بهشت از كسى كه كار بهشت كند، و كى نزديكتر است به دوزخ از آنكه كار دوزخ نمايد؟ و شما رانده هاى مرگ هستيد، اگر بايستيد شما را مى گيرد، و اگر از آن بگريزيد شما را مى يابد چنانكه در قرآن كريم س 4 ى 78 مى فرمايد: اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيده يعنى هر جا بوده مرگ شما را دريابد اگر چه در قلعه ها و حصارهاى بلند استوار باشيد) و مرگ از سايه شما به شما همراه تر است (آنى از شما جدا نشود)! مرگ به موهاى پيشانى شما بسته شده (از آن رهائى نمى يابيد) و دنيا از پى شما پيچيده مى شود (مانند بساطى است كه پس از گذشتن شخص آن را مى پيچند) پس (اين همه به كار آخرت بى اعتنا نبوده) بترسيد از آتشى كه گودى و گرمى آن بى اندازه، و عذاب و گرفتارى آن تازه است چنانكه در قرآن كريم س 4 ى 56 مى فرمايد: ان الذين كفروا باياتنا سوت فصليهم نارا كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها ليذوقوا العذاب، ان الله كان عزيزا حكيما يعنى آنانكه به نشانه هاى ما پيغمبر اكرم و قرآن كريم نگرويد به زودى آنان را در آتشى اندازيم كه چون پوستهاشان سوخته شود آنها را تبديل به پوستهاى ديگر نمائيم تا آنكه عذاب و بدبختى را بچشند، به تحقيق خداوند به عذاب ايشان توانا و دانا است) سرائى است (دوزخ) كه در آن رحمت و مهربانى نيست، و درخواست پذيرفته نمى گردد، و غم و اندوه برطرف نمى شود (چنانكه در قرآن كريم س 43 ى 74 مى فرمايد: ان المجرمين فى عذاب جهنم خالدون ى 75 لايفترعنهم و هم فيه مبلسون ى 76 و ما ظلمناهم ولكن كانوا هم لظالمين ى 77 و نادوا يا مالك ليقض علينا ربك، قال انكم ماكثون يعنى گناهكاران در عذاب و گرفتارى دوزخ جاويدند، عذاب از ايشان سست و كم نگرد و آنها در آن عذاب و سختى از رحمت خدا نوميدند، و ما با عذاب به آنها ستم نكرديم ولكن آنان به خود ستم كردند كه در دنيا برخلاف دستور خدا و رسول كه موجب نيكبختى آخرت بود رفتار نمودند و زمامدار و نگهبان دوزخ را بخوانند كه از پروردگار خودبخواه تا بر ما حكم فرمايد ما را بميراند تا از اين عذاب برهيم مى گويد شما در اينجا خواهيد ماند نه مى ميريد و نه رهائى خواهيد يافت و (اكنون) اگر توانائى داريد ك ه هم خوف و ترستان از خدا بسيار و هم گمان و اميدتان به او نيك باشد بين ترس و اميد را جمع كنيد (حتما كارى كنيد كه هم بترسيد و هم اميداوار باشيد، نه ترستان بيشتر و نه اميدتان برتر باشد) زيرا گمان نيك و اميد بنده به پروردگارش به مقدار ترس او است از پروردگارش، و نيك بين ترين مردم به خدا ترسناكترين ايشان است از او (هر چند گمان بنده به خدا نيكوتر شود ترسش بيشتر گشته برخلاف رضايش كارى انجام ندهد كه مبادا از او برنجد، ابن ابى الحديد در اين جا از امام چهارم على ابن الحسين عليه السلام نقل مى نمايد كه فرموده: اگر خداى عزوجل كتابى بفرستد كه در آن ثبت باشد كه مردى را عذاب مى كند، گمان دارم آن مرد من باشم، يا يك مرد را مى آمرزد، اميدوارم من باشم، و اگر به ناچار مرا عذاب خواهد نمود باز هم كوشش خود را خواهم افزود تا مبادا چون به خود باز گردم نفسم مرا سرزنش دهد). و اى محمد ابن ابى بكر بدان من تو را به بزرگترين لشگرهايم اهل مصر فرمانروا گردانيم، پس سزاوارى كه با نفس خويش مخالفت نموده از دين و كيشت دفاع كنى هر چند از روزگار برايت نمانده باشد مگر ساعتى، و خدا را به خشم نياور با خشنود ساختن يكى از آفريده هايش، زيرا عوض آنچه در غير خدا است در نزد او هست، و عوض آنچه در خدا است در غير او نيست (اگر خدا راضى باشد از ديگرى چه بيم، و اگر او راضى نباشد از غيرش چه اميد؟). نماز را در وقتى كه براى آن تعيين گشته به جا آور و از جهت بيكارى آن را پيش از وقت به جا نياور، و به جهت كار داشتن آن را از وقتش مگذران، و بدان هر چيز از عملت پيرو نماز تو است اگر نماز را نيكو بجا آورى كارهاى ديگر را نيكو كنى، و هر گاه آن را ضائع ساختى غير آن را تباهتر گردانى.