امام عليه السلام (درباره آزمايش بندگان) فرموده است: بسا كسى كه به احسان و بخشش (خداوند) به او كم كم به عذاب و كيفر نزديك شده (چون هر چند خدا به او احسان نمايد او به نافرمانى بيفزايد و كفران كند) و بسا كسى كه به پنهان ماندن (بديها) بر او فريب خورده (زيرا هر چه كار زشت كرده رسوا نشده) و بسا كسى كه به جهت گفتار نيك (مردم) درباره او در فتنه و سختى افتاده (چون خودپسندى او را از سپاسگزارى نعمتهاى خدا كه جمله آنها گفتار نيك مردم است درباره او باز مى دارد و به عذاب و سختى گرفتار مى گردد) و خداوند كسى را مانند مهلت دادن او (در دنيا) آزمايش ننمود (زيرا نعمت زندگى بزرگترين نعمتى است كه بنده به آن آزمايش مى شود).
امام عليه السلام (درباره دوست و دشمن خود) فرموده است: دو مرد در را من تباه شدند (يكى) دوستى كه (در دوستيش) زياده روى كند (مرا از مرتبه ولايت بالاتر بداند) و (ديگر) دشمنى كه در دشمنى زياده روى كند (مقام و منزلت مرا منكر باشد).
امام عليه السلام (درباره فرصت از دست دادن) فرموده است: از دست دادن فرصت (اقدام ننمودن به كار در وقت و مناسب باعث) غم و اندوه است.
امام عليه السلام (درباره دنيا) فرموده است: داستان دنيا چون داستان مار است كه دست بر آن بكشى نرم و در اندرزش زهر كشنده است، فريب خورده نادان برطرف آن مى رود، و خردمند پايان بين از آن دورى مى گزيند.
از امام عليه السلام از (اوصاف) قريش پرسيدند فرمود: اما بنى مخزوم (طائفه اى از قريش) گل خوشبوى قريش هستند (زيرا مردانشان زيرك و زنانشان آراسته اند) سخنان مردانشان (به جهت شيرين زبانى) و زناشوئى با زنانشان را (بر اثر آراستگى) دوست مى دارى، و اما بنى عبدشمس (طائفه ديگر از قريش) دوربين ترين قريش مى باشند از راى و انديشه و جلو گيرنده ترين آنانند چيزى را كه پشت سر ايشان است (در پيشامدها يگانه اند) و اما ما (بنى هاشم، طائفه ديگر از قريش) بخشنده تريم آنچه را (دارائى) كه در دستمان است، و جوانمردتريم به جان دادن هنگام مرگ (در ميدان جنگ از كشته شدن باك نداريم) و ايشان (بنى عبدشمس كه بنى اميه از آنها هستند از روى شمار) بيشترند، و (در آميزش) بسيار فريبنده و زشت رو مى باشند، و ما (در گفتار) فصيح تر (رساتر) و نيكخواه تر و (در معاشرت) خوشروتر هستيم.