ترجمه نهج البلاغه

سید جعفر شهیدی

نسخه متنی -صفحه : 253/ 88
نمايش فراداده

(مردى برخاست و گفت ما را از فتنه خبر ده! آيا آن را از رسول خدا (ص) پرسيدى؟ امام گفت:) چون خدا اين آيت را فرستاد: الم، احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون، دانستم تا رسول خدا (ص) در ميان ماست، فتنه نتواند برخاست. پرسيدم! اى رسول خدا، اين فتنه اى كه خدا تو را از آن خبر داده چيست؟ فرمود: اى على! امت من پس از من به زودى دچار فتنه گردند. گفتم: اى رسول خدا! روز احد كه از مسلمانان گروهى به شهادت رسيد، و شهادت نصيب من نگرديد، بر من دشوار نمود، گفتى: اى على مژده باد تو را كه شهادت به دنبالت خواهد بود. گفت: سخن بدين منوال است، شكيبايى تو آن هنگام بر چه حال است؟ گفتم: اى رسول خدا نه جاى شكيبايى كردن است، كه جاى مژده شنيدن و شكر گزاردن است، و گفت: اى على! پس از من، مردم به مالهاى خود فريفته شوند و به دين خويش بر خدا منت نهند. رحمت پروردگار آرزو كنند، و از سطوت او ايمن زيند. حرام خدا را حلال شمارند، با شبهتهاى دروغ و هوسهايى كه به غفلت در سر دارند. مى را نبيذ گويند و حلال پندارند. حرام را هديت خوانند و ربا را معاملت دانند. گفتم: اى رسول خدا (ص) ، آن زمان آن مردم را در چه پايه نشانم؟ از دين برگش

تگان، يا فريفتگان؟ فرمود: فريفتگان.

خطبه 156-سفارش به پرهيزكارى

سپاس خداى را، كه سپاس را كليدى كرده است، گنجينه ذكر عظمت او را، و وسيلت افزودن نعمت او را. و دليل شناختن عطاها و شوكت او را. بندگان خدا! روزگار بر آيندگان چنان گذرد كه بر گذشتگان. باز نگردد آنچه گذشت از آن، و نماند چيزى در آن جاودان. پايان كارش با آغاز آن يكسان، سختيهاى آن بر يكديگر سبقت جويان، و هر يك ديگرى را پشتيبان. گويى قيامت شما را مى خواند، همچنان كه شترران شتربچه را راند. كسى كه جز به حساب نفس خويش پردازد، خود را در تاريكيها سرگردان سازد، و به هلاكت جايها دراندازد. شيطانهاى او مهارش را گرفته در سركشى كشانند، و كردارهاى زشت او را در ديده وى زيبا گردانند. پس بهشت پايان راه پيشى جويندگان است، و دوزخ منزلگاه تقصيركاران واپس ماندگان.

بندگان خدا بدانيد كه پرهيزگارى خانه اى است چون دژ استوار، و ناپارسايى خانه اى بى بنياد و خوار، نه ساكنانش را از آسيب نگاهبان است، و نه كسى كه بدان پناه برد در امان است. بدانيد كه با پرهيزكارى توان ريشه خطاها را بريد و با يقين به نهايت درجه بلند توان رسيد. بندگان خدا! خدا را، خدا را، واپاييد! در حق نفسى كه از همه چيز نزد شما گراميتر است و دوست داشتنى تر. همانا خدا راه حق را براى شما آشكار كرده و جاده هاى آن را پديدار. پس يا بدبختيى است گريبانگير، و يا خوشبختيى پايان ناپذير. پس توشه گيريد در روزهاى سپرى شدنى براى روزهاى ماندنى. توشه را به شما نشان دادند، و كوچ كردن را فرمان دادند. و به رفتنتان برانگيختند. همانا شما همچون كاروانى هستيد كه بر جاى مانده اند، و نمى دانند كى آنان را به رفتن فرمان مى دهند.