ترجمه نهج البلاغه

محمد بهشتی

نسخه متنی -صفحه : 258/ 181
نمايش فراداده

حکمت 102

خداوند بر شما فرمانهائى واجب فرموده است، پس درباره آنها كاهلى و سهل انگارى روا مداريد، و براى شما حدودى تعيين نموده كه از آن تجاوز ننمائيد، و شما را از كارهائى بازداشته است، پس حرمت آن مشكنيد، و از چيزهائى سخن نرانده است بدون اينكه از روى فراموشى آنها را واگذار كرده باشد، پس براى به دست آوردن آنها خود را به رنج نيندازيد.

حکمت 103

مردم براى به دست آوردن سود دنياى خويش چيزى از كار دينشان را از دست نمى دهند مگر آنكه خدا براى ايشان پيش مى آورد چيزى را كه از آن سود زيانش بيشتر است.

حکمت 104

بسا دانشمندى كه نادانيش او را هلاك ساخت و دانشش به او سودى نبخشيد.

حکمت 105

در كالبد اين انسان، پاره گوشتى است از رگها آويخته كه شگفت انگيزترين عضو او است، و آن پاره گوشت قلب است كه مايه هائى از حكمت و دانش و سخن سنجى و چيزهائى ديگر بر خلاف آنها دارد: اگر اميد و آرزو در آن موج زند، طمع و آز فرومايه و خوارش گرداند، و اگر طمع بر او هجوم آورد، حرصش از پاى درافكند، و اگر نوميدى به آن دست يابد تاسف و اندوهش بكشد، و هنگامى كه خشم بر او چيره شود بيدرنگ رو به تندخوئى مى گذارد، و اگر خرسندى و خوشنودى يارش گردد، هشيارى را از ياد ببرد، و اگر خوف و بيم ناگهانى به آن روى آورد، پرهيز، او را به خود مشغول مى دارد، و اگر امن و گشايشى يابد، غرور و نخوتش بربايد، و اگر از مالى سودى برد، بى نيازى او را سركش نمايد، و اگر اندوهى به وى رسد، شيون و جزع رسوايش سازد، و اگر فقر و بينوائى آزارش دهد، به رنج و بلا مبتلا شود، و هنگامى كه گرسنگى شكمش را مى فشارد، ضعف و ناتوانى وى را از پا درمى آورد، و اگر سيرى اش از حد بگذرد، شكمخوارگى به رنج و آزارش افكند، بنابراين دل چيزى است كه هر تفريط و كوتاهى برايش زيان آور است، و هر افراط و تجاوز از حدى در وجودش فسادپرور است.